کد مطلب: 9204
تعداد بازدید: ۴۸۷
شمايل و كلّيّات اخلاق پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
دوشنبه ۳۰ دى ۱۳۹۲ امام حسين عليه السّلام فرمود: از پدرم از وضع مجلس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، فرمود: آن حضرت در هيچ مجلسى نمىنشست و بر نمىخاست مگر به ياد خدا. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از اين كار نيز نهى مىنمود. هر گاه به گروهى مىپيوست هر جا كه خالى بود مىنشست و ديگران را نيز دستور مىداد كه چنين كنند.
شمايل و كلّيّات اخلاق پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(2) 1. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بسيار بزرگ و گرانقدر بود. در ديدگان عظيم و موقّر مىنمود و در دلها عزيز و گرامى بود. چهره مباركش مانند ماه شب چهارده مىتابيد و درخشان و نورانى بود. رنگ چهرهاش سفيد مايل به سرخى بود. نه از لاغرى در ديدهها حقير مىنمود، و نه از فربهى انگشتنما بود. چهرهاى سپيد و نورانى، ديدگانى درشت و سياه، ابروانى باريك و كمانى، جمجمهاى بزرگ و قامتى معتدل و ميانه داشت.
پيشانى مباركش بلند، و بينىاش باريك و كشيده بود. در سفيدى چشمانش اندكى سرخى ديده مىشد. ايروانى پيوسته و گونههايى صاف و هموار داشت.
مچهايش درشت، ساقهاى دستش بلند بود. مفصل شانهها بزرگ و خود شانهها پهن بود. كفهاى دست و پايش كلفت و پر گوشت بود.
برآمدگىهاى دو طرف سينهاش مو نداشت، گودى كف پايش بيش از حد متعارف [...] مژههايش بلند، محاسنش پر پشت و افتاده و شاربش پر پشت بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:14
موهاى سفيد چندى كه در سر و رويش پيدا شده بود به واسطه خضاب، سبز به نظر مىرسيد. دهانش فراخ «1» و شيرين، ميان بينىاش بر آمده، دندانهايش سپيد و از هم باز، و مويش آويخته بود، از ميان سينه تا ناف خطى باريك از مو داشت. تمام اندامهايش معتدل بود. شكمش با سينه برابر بود، سينهاش پهن و گردنش در زيبايى چون بتى نگارين و به سپيدى نقره بود.
(1) دستها و پاهايش كشيده، و ساقها و پاشنههايش كم گوشت بود. چانهاى كوتاه و پيشانى بر آمده داشت. رانهايش خيلى كلفت نبود، لگن خاصرهاش [مانند دلاوران] پهن بود، بندهايش قرص و محكم بود. نه بسيار بلند قد و بىقواره، و نه خيلى كوتاه و زننده بود. موى سرش نه مجعّد و پيچيده و نه لخت و افتاده بود. چهرهاش نه كم گوشت بود و نه پر گوشت و نه سپيد زننده. استخوانهاى مفصلش درشت و سر استخوانهايش پهن و بينىاش كشيده بود. شكم و سينهاش مويى نداشت جز خط باريكى از مو كه از سينه تا نافش كشيده شده بود. چهار شانه بود، بدنى بىمو داشت جز همان مويى كه از سينه تا ناف كشيده بود. بيشتر موهاى سپيدى كه نشان پيرى است در دو طرف سر او به چشم مىخورد.
كف دستهايش مانند كف دست عطر فروشان معطّر بود. كف دستش گشاده، استخوانهاى قلم دست و پايش بلند بود. هنگام رضا و شادى چهرهاش چون آينهاى رنگارنگ درخشان و جذّاب بود. كشيده گام بر مىداشت و آرام و با وقار راه مىرفت. در كارهاى خير از همه پيشقدم بود. هنگام راه رفتن چنان گام مىزد گويى از سراشيبى فرود مىآيد. در حين تبسّم دندانهايش بسان دانههاى تگرگ نمايان مىشد، و در هنگام خنده دندانهايش چون برق جهنده مىدرخشيد.
اندامى زيبا و خويى پسنديده داشت. خوش برخورد و خوش مجلس بود.
هنگامى كه با مردم رو به رو مىشد پيشانيش چون چراغى فروزان نظر آنان را جلب
______________________________
(1) فراخى دهان در عرب از كمالات به حساب مىآيد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:15
مىكرد. دانههاى عرق مانند مرواريد بر چهرهاش مىغلتيد و بوى عرقش خوشبوتر از مشك بود. مهر نبوت در ميان شانههايش نمايان بود.
(1) 2. ابو هريره گويد: آن حضرت هنگامى كه مىخواست به سوى جلو يا پشت سر خود بنگرد با تمام بدن بر مىگشت.
(2) 3. جابر بن سمره گويد: ساقهاى پاى آن حضرت باريك و لطيف بود.
(3) 4. ابو جحيفه گويد: موهاى گونه آن حضرت جو گندمى و موى بالاى زنخدانش سپيد بود.
(4) 5. امّ هانى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را ديدم كه چهار گيسوى بافته داشت.
ابن شهرآشوب گويد: درست آن است كه آن حضرت دو گيسو داشت و آن رسمى بود از هاشم جدّ اعلاى آن حضرت.
(5) 6. انس گويد: در سر و صورت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيش از چهارده تار موى سفيد نشمردم.
(6) 7. و گويند: هفده تار موى سپيد داشت.
(7) 8. عبد اللَّه بن عمر گويد: موى سپيد آن حضرت نزديك به بيست تار مو بود.
(8) 9. براء بن عازب گويد: بلندى موى سر آن حضرت به قدرى بود كه به دوشها مىرسيد.
(9) 10. انس گويد: موى سر آن حضرت به بنا گوش مىرسيد.
(10) 11. عايشه گويد: بلندى موى سر آن حضرت از بنا گوش مىگذشت ولى به دوشها نمىرسيد «1».
(11) 12. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از راهى نمىگذشت مگر اينكه هر كه از آنجا عبور مىكرد از
______________________________
(1) شايد اختلاف روايت 11 با 9 بدان جهت است كه آرايش موى سر آن حضرت يكسان نبوده، گاه موى سرش بلند مىشد و بر دوشها مىريخت، و گاه كوتاه مىكرد و تا بنا گوش مىرسيد، و گاه در حج از نه مىتراشيد. و نيز گفتهاند: هر گاه موى سر را رها مىكرد تا بنا گوش مىرسيد و هر گاه شانه مىزد و فرق باز مىگرد از بنا گوش مىگذشت.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:16
عطر عرق آن حضرت پى مىبرد كه ايشان از آنجا گذشته است. و به هر سنگ و درختى مىگذشت بر آن حضرت سجده مىكردند.
(1) 13. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: ما گروه پيامبران ديدههايمان مىخوابد ولى دلهايمان نمىخوابد، و از پشت سر مىبينيم چنان كه از پيش رو مىبينيم.
(2) 14. يكى از معجزات پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله كه اخبار متواتر بر آن دلالت دارد و كافر و مؤمن به آن اعتراف نمودهاند مهر نبوت است كه بر موهاى متراكم ميان دو كتف آن حضرت نمايان بود.
(3) 15. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سايهاش بر زمين نمىافتاد (سايه نداشت).
(4) 16. نوفلى گويد: در نزد حضرت امام هادى عليه السّلام از صدا و آهنگ خوش گفتگو كردم، فرمود: امام سجاد عليه السّلام قرآن تلاوت مىكرد و گاهى مردم از صداى زيباى او بيهوش مىشدند، و اگر امام اندكى از صداى زيباى خود را ظاهر كند مردم طاقت شنيدن آن صوت زيبا را ندارند. گفتم: آيا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله با مردم نماز نمىخواند و صداى خود را به تلاوت قرآن بلند نمىساخت [پس چرا مردم بيهوش نمىشدند]؟
فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به اندازه طاقت مردمى كه پشت سر او بودند صداى خود را آشكار مىساخت.
مؤلف: اين اخبار به سندهاى بسيار ديگرى نيز روايت شده است.
(5) 17. امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمود: از دايى خود هند بن ابى هاله كه از وصفكنندگان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود خواستم و دوست داشتم كه مقدارى از اوصاف آن حضرت را برايم بيان كند تا بدان در آويزم و به سهم خود از آن پيروى نمايم، گفت:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در دل و ديده هر كس موقّر و با عظمت مىنمود، روى نكويش چون ماه شب چهارده مىدرخشيد، از ميان قامت، بلندتر و از دراز قامت، كوتاهتر بود. سرى نسبتا بزرگ و موهايى نه پيچيده و نه لخت و افتاده داشت. اگر
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:17
موى سرش ژوليده مىشد فرق باز مىكرد و هر گاه آن را بلند مىنمود از نرمه گوش تجاوز نمىكرد. چهرهاى درخشان، پيشانى بلند، ابروانى بلند و كشيده و پر پشت و ناپيوسته داشت. ميان ابروانش رگى بود كه به هنگام خشم برجسته مىشد. هالهاى از نور بر چهرهاش پرتو افكنده بود به طورى كه اگر كسى دقت نمىكرد مىپنداشت كه ميان بينىاش برآمدگى دارد.
(1) محاسنش كوتاه و پر پشت، گونههايش صاف، دهانش اندكى بزرگ، ميان دندانهايش باز و شيرين دهان بود، از سينه تا نافش خطى باريك از مو كشيده شده بود، گردنش گويى گردن نگارينى است از نقره سپيد و درخشان. اندامهايش متناسب بود. تنومند و عضلههايش محكم بود. سينه و شكمش برابر بود. چهارشانه و درشت استخوان بود. پهن سينه و سفيد پوست بود و برآمدگىهاى دو طرف سينه و شكم او مو نداشت.
ساقهاى دست و شانهها و بالاى سينهاش پر مو بود. مچها بزرگ، كف دستها پهن و كف دستها و پاهايش كلفت و پرگوشت بود. اندامهايش ميانه و به اندازه بود، استخوانهاى دست و پايش كشيده، گودى كف پاها بيشتر از معمول و پاشنههاى پايش صاف و نرم بود به طورى كه آب از آن مىچكيد. استوار قدم بر مىداشت و آرام و با وقار راه مىرفت و گامهاى بلند بر مىداشت. چنان راه مىرفت كه گويى از سرازيرى فرود مىآيد. چون به كسى رو مىكرد با تمام بدن رو مىكرد. ديدگانش را فرو مىافكند. به زمين بيش از آسمان نگاه مىكرد. به كسى خيره نمىشد، بلكه كوتاه نظر مىكرد. با هر كس روبرو مىشد در سلام كردن بر او پيشى مىگرفت.
امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمود: گفتم از سخن گفتنش برايم بگو. گفت:
آن حضرت پيوسته اندوهگين و در تفكر بود. آسايش نداشت. پيوسته خموش بود و جز به هنگام نياز سخن نمىگفت. لب به سخن مىگشود و آن را به نحوى بليغ به پايان مىبرد. سخنان كوتاه و جامع مىگفت و كم و زياد در جملات او نبود. خويى نرم
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:18
داشت. نه خشن بود، نه خوار و زير دست.
(1) هر نعمتى در نظرش بزرگ مىنمود گر چه اندك باشد و هرگز نعمتى را مذمّت نمىكرد؛ آرى از هيچ طعامى بد نمىگفت و تعريف هم نمىكرد.
دنيا و ناملايماتش او را به خشم نمىآورد ولى هنگامى كه پاى حق در ميان بود از شدت خشم كسى او را نمىشناخت و چيزى مانع او نبود تا آنكه حق را بازستاند. با تمام دست اشاره مىكرد [نه با انگشت] و به هنگام تعجب دست را پشت و رو مىكرد. زمانى كه سخن مىگفت دستها را به هم مىچسباند و شست دست چپ را به كف دست راست مىزد. چون خشم مىگرفت روى خود را بر مىگرداند و چشم را فرو مىخواباند. بيشتر خندهاش تبسّم بود و چون مىخنديد دندانهايش مانند دانههاى تگرگ نمايان مىشد.
امام مجتبى عليه السّلام فرمود: مدتى اين مطالب را از حسين عليه السّلام پنهان كردم سپس براى او بازگفتم، ديدم او پيش از من از آنها آگاه بوده است! در اين باره از او پرسيدم، ديدم او از پدر بزرگوارش از وضع داخلى و خارجى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و از چگونگى مجلس و شكل و شمايل آن حضرت پرسيده بود و همه را باز گفت و چيزى را فرو نگذاشت.
وضع داخلى آن حضرت
(2) امام حسين عليه السّلام فرمود: از پدرم از وضع داخلى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، فرمود: به منزل رفتنش به اختيار خود بود و چون به منزل مىرفت اوقات خويش را سه قسمت مىكرد: قسمتى براى عبادت خداوند، قسمتى براى خانواده و قسمتى براى خود. اما قسمت خودش را باز ميان خود و مردم قسمت مىكرد و پس از فراغت از كار خواص به كارهاى عموم مىپرداخت و چيزى از آن وقت را براى
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:19
خود باقى نمىنهاد. و از جمله روش آن حضرت در رابطه با امّت اين بود كه اهل فضل را به عنايت خود ويژه مىداشت، و هر كس را به مقدار فضيلتى كه در دين داشت احترام مىكرد. برخى يك حاجت، برخى دو حاجت و برخى چندين حاجت داشتند و حضرت به رسيدگى آنها مىپرداخت و آنان را سر گرم اصلاح كار خودشان و مردم مىكرد، از كار و بارشان مىپرسيد و آنچه را لازم بود به آنان خبر مىداد و مىفرمود: «بايد حاضران به غايبان برسانند، و حاجت كسانى را كه به من دسترسى ندارند به من برسانيد، زيرا هر كه حاجت كسانى را كه دسترسى به سلطان ندارند به گوش سلطان برساند خداوند قدمهاى او را در روز قيامت ثابت و استوار سازد.» در مجلس آن حضرت جز اين گونه مطالب گفته نمىشد و از كسى غير آن را نمىپذيرفت. آنان براى درك فيض و طلب علم خدمت حضرتش شرفياب مىشدند و بىآنكه چيزى فرا گيرند پراكنده نمىشدند، و چون از آن مجلس بازمىگشتند خود رهنمايانى بودند.
وضع خارج از منزل پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(1) و از پدرم امير مؤمنان عليه السّلام از وضع رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در خارج از منزل پرسيدم كه چگونه رفتار مىكرد؟ فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زبان خود را از سخنان غير لازم باز مىداشت. با مردم انس مىگرفت و آنان را از خود رميده نمىساخت.
بزرگ هر قومى را گرامى مىداشت و او را بر آنان مىگماشت. از مردم مىپرهيخت و خود را از آنان مىپاييد بدون آنكه از آنان روى گرداند يا با آنان بد خلقى كند. از ياران خود سراغ مىگرفت و از مردم از آنچه در ميان آنان مىگذشت پرسش مىنمود. هر كار نيكى را تحسين و تقويت مىكرد و هر كار زشتى را تقبيح مىكرد و خوار مىشمرد. در كارها ميانه رو بود و افراط و تفريط نداشت. از
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:20
مردم غافل نمىشد مبادا آنان غفلت ورزند و به انحراف گرايند. در باره حق نه كوتاهى داشت و نه از آن تجاوز مىكرد. اطرافيان آن حضرت نيكان مردم بودند، و برترين آنان در نظر او كسانى بودند كه نسبت به مسلمانان خيرخواه و دلسوزتر بودند، و بزرگترين آنان كسانى بودند كه با برادران دينى خود بهتر همدردى و همكارى داشته باشند.
وضع مجلس آن حضرت
(1) امام حسين عليه السّلام فرمود: از پدرم از وضع مجلس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، فرمود: آن حضرت در هيچ مجلسى نمىنشست و بر نمىخاست مگر به ياد خدا. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از اين كار نيز نهى مىنمود. هر گاه به گروهى مىپيوست هر جا كه خالى بود مىنشست و ديگران را نيز دستور مىداد كه چنين كنند.
حق هر يك از اهل مجلس را ادا مىكرد و كسى از آنان نمىپنداشت كه ديگرى نزد آن حضرت از او گرامىتر است. با هر كس مىنشست به قدرى صبر مىكرد تا خود آن شخص بر خيزد و برود. هر كس از او حاجتى مىخواست باز نمىگشت مگر آنكه يا به حاجت خود رسيده بود يا به بيان خوشى از آن حضرت دلخوش گشته بود. خوى نيكش شامل همه بود به حدّى كه مردم او را پدرى مهربان مىدانستند و همه در حق، نزد او برابر بودند. مجلس او مجلس حلم و حيا و صداقت و امانت بود. در آن آوازها بلند نمىشد و عرض و آبروى كسى نمىريخت و اگر از كسى لغزشى سر مىزد جاى ديگر بازگو نمىشد. اهل مجلس با يك دگر عادلانه رفتار مىكردند و بر اساس تقوا با هم رفاقت و دوستى مىنمودند. با يك دگر فروتن بودند، مهتران را احترام مىكردند و با كهتران مهربان بودند و نيازمندان را بر خود مقدم
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:21
مىداشتند و از غريبان نگهدارى مىكردند.
(1) گفتم: روش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با همنشينان چگونه بود؟ فرمود: هميشه خوشرو و خوشخلق و نرمخو بود. خشن و درشتخو و پرخنده و سبكسر و بدزبان و عيبجو و چاپلوس نبود. از آنچه به آن ميل و رغبت نداشت غفلت مىورزيد. طورى بود كه آرزومندان از او مأيوس و نوميد نمىشدند. خود را از سه چيز به سختى دور مىداشت: «جدال و كشمكش، پرحرفى و ذكر مطالب بىفايده». نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز داشت: «كسى را نكوهش و سرزنش نمىكرد. لغزشهاى كسى را جستجو نمىنمود و عيب كسى را پى نمىگرفت».
سخن نمىگفت مگر در جايى كه اميد ثواب در آن مىداشت. هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب مىكرد كه همه سر به زير افكنده، گويى پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بىحركت مىماندند، و چون ساكت مىشد آنان سخن مىگفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنى نزاع نمىكردند. هر كه سخن مىگفت همه ساكت به سخنانش گوش مىدادند تا سخنش پايان يابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن مىگفتند. از چيزى كه اهل مجلس مىخنديدند مىخنديد و از آنچه آنان تعجب مىكردند تعجب مىكرد. بر بىادبى غريبان در خواستهها و گفتارشان صبر مىكرد تا جايى كه اصحاب در صدد جلب اشخاص مزاحم برمىآمدند.
مىفرمود: چون حاجتمندى را ديديد او را كمك كنيد. مدح و ثناى كسى را نمىپذيرفت مگر از كسى كه بخواهد تشكر نمايد. سخن كسى را نمىبريد مگر آنكه از حد مىگذشت كه در آن صورت با نهى او يا برخاستن، سخن او را قطع مىكرد.
امام حسين عليه السّلام فرمود: سپس از سكوت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، پدرم فرمود:
سكوت آن حضرت بر چهار پايه استوار بود: حلم، حذر، تقدير و تفكر. سكوتش در تقدير و اندازهگيرى در اين بود كه همه مردم را به يك چشم ببيند و به گفتار همه يكسان گوش دهد. و سكوتش در تفكر آن بود كه در چيزهاى فناپذير و فناناپذير
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:22
انديشه مىكرد. و سكوتش در حلم آن بود كه حلم و صبر را با هم داشت، به طورى كه چيزى او را به خشم نمىآورد و از كوره به در نمىبرد. و سكوتش در حذر در چهار مورد بود: به كارهاى نيك مىپرداخت تا ديگران نيز از او پيروى كنند.
كارهاى زشت را ترك مىكرد تا ديگران نيز از آن بپرهيزند. كوشش خود را به كار مىبرد تا براى اصلاح امت خود نظرى درست ارائه دهد. و به آنچه خير دنيا و آخرت در آن بود اقدام مىنمود.
(1) 18. أنس بن مالك گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چهرهاى درخشان داشت و رنگش مانند مرواريد سپيد بود. هنگام راه رفتن اندكى به جلو متمايل مىشد. من هرگز مشك و عنبرى را نبوييدم كه از عطر بدن آن حضرت خوشبوتر باشد و هيچ ديبا و ابريشمى را دست نكشيدم كه از كف دست آن حضرت نرمتر باشد ...
(2) 19. كعب بن مالك گويد: هر گاه چيزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را خوشحال مىكرد چهره مباركش چون قرص قمر روشن مىشد.
(3) 20. غزالى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از همه شيوا گفتارتر و شيرين سخنتر بود و خود مىفرمود: من شيواترين مردم عرب هستم و بهشتيان با لغت محمّد سخن مىگويند ... آن حضرت با كوتاهترين و در عين حال پرمعنىترين جملات سخن مىگفت و زياد و كم در سخنانش نبود. قطعات گفتارش به يك ديگر پيوسته بود و سخن را به طورى شمرده ادا مىكرد كه شنونده آن را به خوبى در مىيافت و به حافظه مىسپرد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه مردم زيباتر بود.
(4) 21. عايشه گويد: به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله عرض كردم: يا رسول اللَّه، شما كه به بيت الخلاء مىرويد و بيرون مىآييد من بىدرنگ به آنجا مىروم ولى چيزى جز بوى مشك نمىيابم؟! فرمود: ما گروه پيامبران بدنهاى ما بر نسيمهاى بهشتى مىرويد و خوشبوست، از اين رو چيزى از آن خارج نمىشود مگر آنكه زمين آن را در خود فرو مىبرد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:23
اخلاق پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(1) 22. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند عقل را آفريد و به او گفت: عقب برو، عقب رفت. سپس فرمود: پيش بيا، پيش آمد. آنگاه فرمود: مخلوقى را نيافريدم كه نزد من محبوبتر از تو باشد. پس نود و نه جزء از آن را به [من] محمّد بخشيد، و يك جزء ديگر را ميان همه بندگان قسمت نمود.
(2) 23. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: من به اخلاق نيك و پسنديده برانگيخته شدهام.
(3) 24. امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند رسول خويش را به اخلاق نيك و پسنديده مخصوص گردانيد، شما هم خود را بيازماييد، اگر آن اخلاق نيك در شما بود خداى را سپاس گفته و از او بخواهيد تا آن را در شما بيفزايد. سپس امام عليه السّلام آنها را بدين ترتيب ده خصلت شمرد: يقين، قناعت، صبر، شكر، بردبارى، خوشخلقى، سخاوت، غيرت، شجاعت و جوانمردى.
(4) 25. انس گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شجاعترين، نيكوترين و سخىترين مردم بود.
شبى صداى هولناكى به گوش مردم مدينه رسيد كه همه وحشتزده به سوى آن صدا شتافتند. در اين ميان ديدند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پيش از همه بيرون آمده در حالى كه سوار بر اسب ابو طلحه شده و شمشير بر گردن انداخته و به مردم مىفرمايد: نترسيد، چيزى نيست، عجب اسب تيز تكى است!
(5) 26. على عليه السّلام فرمود: چون تنور جنگ گرم مىشد و دو لشكر به هم مىرسيدند ما به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پناهنده مىشديم و هيچ كس به دشمن نزديكتر از آن حضرت نبود.
(6) 27. ابو سعيد خدرى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از دختران پردهنشين باحياتر بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:24
و هر گاه چيزى را دوست نمىداشت از قيافه آن حضرت درمىيافتيم.
(1) 28. امام صادق عليه السّلام به حفص بن غياث فرمود: اى حفص، هر كه صبر كند اندكى صبر كرده و هر كه بىتابى كند اندكى بىتابى كرده است. سپس فرمود: در همه كارهايت صبر پيشهساز، زيرا خداى بزرگ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را به پيامبرى برانگيخت و او را امر به صبر و مدارا نمود و فرمود: «بر آنچه مىگويند صبر كن و به طورى شايسته از آنان دورى گزين، و مرا با تكذيبكنندگان توانگر و مرفّه واگذار «1»»، و نيز فرمود: «بدى ديگران را با بهترين روش دور كن، تا آن كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوست گرم و صميمى است. و از اين خصلت برنخورند جز كسانى كه صبر پيشه كنند و كسى كه داراى بهرهاى بزرگ [از انديشه و خرد] است» «2» رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هم صبر نمود تا او را به چيزهاى بزرگ متهم كردند. از اين رو دلتنگ شد و خداوند اين آيه را نازل نمود: «و ما به خوبى مىدانيم كه تو سينهات از آنچه مىگويند تنگ مىشود. پس به همراه ستايش پروردگارت تسبيحگوى و از سجدهگزاران باش «3».» باز هم او را تكذيب كردند و متهم نمودند و حضرت غمگين شد و خداوند اين آيه را فرستاد: «ما به خوبى مىدانيم كه آنچه مىگويند تو را غمگين مىكند. اما آنان تو را تكذيب نمىكنند بلكه اين ستمگران آيات خدا را تكذيب مىكنند.
البته پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و بر تكذيب شدن صبر كردند، و آزارها ديدند تا آنكه يارى ما به آنان رسيد «4».»
پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خود را به صبر ملزم ساخت، تا آنكه آنها پا را فراتر نهاده و نام خدا را بر زبان آورده، او را تكذيب نمودند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: در باره خودم و خاندان و آبرويم صبر كردم ولى در باره بدگفتن به معبودم صبر ندارم. آنگاه خداوند
______________________________
(1) مزّمّل/ 10 و 11.
(2) فصّلت/ 34 و 35.
(3) حجر/ 97 و 98.
(4) انعام/ 33 و 34.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:25
اين آيه را نازل كرد: «ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچ خستگى به ما نرسيد، پس [تو هم خسته نشو و] بر آنچه مىگويند صبر كن «1».»
(1) پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در همه احوال صبر كرد تا او را به امامان از عترتش مژده دادند و آنان به داشتن صبر معرفى گرديدند. خداوند والامقام فرمود: «و از آنان پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت كنند، چون صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند «2».»
اينجا بود كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «صبر نسبت به ايمان مانند سر است نسبت به بدن.» خداوند هم از صبر او قدردانى كرد و اين آيه را نازل فرمود: «كلمه نيكوى پروردگارت [و وعدههاى نجات و پيروزى او] در باره بنى اسرائيل انجام يافت به پاداش صبرى كه كردند، و آنچه را فرعون و قومش مىساختند و آنچه را برمىافراشتند واژگون نموديم «3».» پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «اين هم بشارت است و هم انتقام».
آنگاه خداوند پيكار با مشركان را براى او روا دانست و اين آيه را نازل كرد:
«هر كجا مشركان را يافتيد بكشيد و آنان را بگيريد و محاصره كنيد و در هر كمينگاهى بر سر راهشان بنشينيد «4». و هر كجا بر آنان دست يافتيد بكشيدشان «5».» پس خداوند آنان را به دست رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و دوستانش به قتل رساند و پاداش صبر آن حضرت را به او عنايت فرمود، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره كرده است. پس هر كه صبر كند و به حساب خدا گذارد، از دنيا بيرون نرود تا آنكه خداوند چشم او را در باره دشمنانش روشن كند، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره خواهد نمود.
(2) 29. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود كه جبرئيل نزد او آمد و گفت: يا رسول اللَّه، خداوند مرا با هديهاى به سوى تو فرستاده كه چنين هديهاى را پيش از شما به هيچ كس عطا
______________________________
(1) ق/ 38 و 39.
(2) سجده/ 24.
(3) اعراف/ 137.
(4) توبه/ 6.
(5) بقره/ 191.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:26
نكرده است. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آن هديه چيست؟ گفت: صبر، و نيكوتر از صبر.
فرمود: آن چيست؟ گفت: رضا، و نيكوتر از آن. فرمود: أن چيست؟ گفت: زهد، و بهتر از آن. فرمود: آن چيست؟ گفت: اخلاص، و بهتر از آن. فرمود: آن چيست؟
گفت: يقين، و بهتر از آن. فرمود: گفتم: آن چيست اى جبرئيل؟ گفت: نردبان آن توكل بر خداست. گفتم: توكل بر خدا چيست؟ گفت: دانستن آنكه مخلوق [بدون خواست خدا] نه زيانى تواند زد و نه سودى تواند رساند. نه مىتواند عطا كند و نه منع نمايد. و نيز نوميد بودن از مخلوق. هر گاه بنده چنين باشد ديگر براى هيچ كس جز خدا عملى انجام نمىدهد و جز خدا به كسى اميد نمىبندد و از كسى نمىترسد و به هيچ كس جز خدا چشم طمع نمىدوزد؛ اين است توكل.
(1) پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: گفتم: اى جبرئيل، تفسير صبر چيست؟ گفت: آن است كه آدمى در سختى شكيبايى كند همان گونه كه در شادى شكيبايى مىكند، و در هنگام نيازمندى شكيبايى كند چنان كه در وقت بىنيازى شكيبايى مىكند، و در بلا و گرفتارى شكيبايى كند چنان كه در عافيت و سلامتى شكيبايى مىكند. بنا بر اين از حال خود از بلايى كه به او مىرسد نزد كسى شكايت نكند.
گفتم: تفسير قناعت چيست؟ گفت: آن است كه به آنچه از دنيا به او مىرسد قناعت ورزد؛ با چيز كم بسازد و بر عطاى اندك سپاس گزارد.
گفتم: تفسير رضا چيست؟ گفت: كسى كه از آقاى خود راضى است بر او خشم نمىگيرد، چه به نعمتهاى دنيا برسد چه نرسد. و هيچ گاه به عمل اندك خود راضى نمىگردد.
گفتم: تفسير زهد چيست؟ گفت: زاهد دوست مىدارد كسى را كه خالقش را دوست مىدارد، و دشمن مىدارد كسى را كه خالقش را دشمن مىدارد. از حلال دنيا احتياط و دورى مىكند و به حرام آن اعتنا نمىنمايد، زيرا حلال آن حساب دارد و حرامش عقاب. بر همه مسلمانان مهر مىورزد چنان كه به خود مهر مىورزد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:27
از سخن [بيهوده] خوددارى مىكند چنان كه از مردارى كه بوى گندش بلند شده دورى مىكند. از كالاى بىارزش دنيا و زرق و برق آن دورى مىكند چنان كه از آتش دورى مىنمايد كه مبادا شعلهاش او را فرا گيرد. آرزوى خود را كوتاه مىسازد و مرگ او پيش چشمش مجسّم است.
گفتم: اى جبرئيل، تفسير اخلاص چيست؟ گفت: با اخلاص كسى است كه از مردم چيزى نخواهد تا خود بدان دست يابد، و هر گاه به دست آورد بدان راضى مىشود، و اگر چيزى در دستش باقي ماند در راه خدا مىبخشد. و چون از مردم درخواستى نكرد به بندگى خود در برابر خداوند اقرار نموده، و اگر به چيزى دست يافت و بدان راضى شد پس از خداوند راضى شده و خداى بزرگ نيز از او راضى است. و اگر چيزى در راه خدا بخشيد در حدّ وثوق و اعتماد به خداى خود قرار دارد.
گفتم: تفسير يقين چيست؟ گفت: مؤمن چنان براى خدا كار مىكند كه گويى خدا را مىبيند، و اگر او خدا را نمىبيند. خدا او را مىبيند و به طور يقين مىداند كه آنچه به او رسيده نمىتوانست از او خطا برود، و آنچه از او خطا رفته نمىتوانست به او برسد. اينها كه گفته شد شاخههاى توكل و نردبان زهد است.
(1) 30. امام باقر عليه السّلام مىفرمود: فرشتهاى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: اى محمّد، خدايت سلام مىرساند و مىفرمايد: اگر بخواهى همه ريگهاى مكه را برايت طلا سازم! آن حضرت سر به سوى آسمان برداشت و گفت: پروردگارا، مىخواهم روزى سير باشم و سپاس تو گويم، و روزى گرسنه باشم و از تو درخواست نمايم.
(2) 31. امام باقر عليه السّلام مىفرمود: فرشتهاى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:
خداوند تو را مختار فرموده كه بندهاى فروتن و رسول باشى يا پادشاه و رسول! آن حضرت به جبرئيل عليه السلام نگاه كرد و او با دست اشاره كرد كه فروتنى اختيار كن.
پس حضرت فرمود: مىخواهم بندهاى فروتن و رسول باشم. آن فرشته در حالى كه
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:28
كليدهاى خزائن زمين را در دست داشت گفت: اگر پادشاهى را هم بپذيرى از مقامى كه نزد خدا دارى نخواهد كاست.
(1) 32. على عليه السّلام در وصف پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و تأسّى به آن حضرت فرمود: پيامبر پاك و پاكيزه خود را سرمشق گير ... كه از دنيا نيم لقمهاى برگرفت و چشمى بدان ندوخت.
از همه كس پهلويش از دنيا لاغرتر و شكمش از دنيا خالىتر بود. دنيا بر او عرضه شد ولى نپذيرفت. و هر گاه دانست كه خداوند چيزى را دشمن دارد او نيز آن را دشمن داشت و چيزى را كه خدا حقير دانست او نيز حقير شمرد. و اگر خصلتى جز اين در ما نبود كه دوست مىداريم آنچه را خدا دشمن داشته، و بزرگ مىداريم چيزى را كه خدا كوچك شمرده، همين در مخالفت و دشمنى ما با خدا و سرپيچى از فرمان او بس بود! همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر روى زمين غذا مىخورد. چون بندگان مىنشست.
كفش خود را به دست خويش پينه مىزد و لباسش را وصله مىدوخت. بر الاغ بىپالان سوار مىشد و ديگرى را هم در رديف خود سوار مىكرد. و چون ديد پرندهاى با نقش و نگار بر در اتاقش آويخته، به يكى از زنان خود فرمود: اى فلانى، اين پرده را از نظرم دور دار، كه هر گاه به آن مىنگرم به ياد دنيا و زرق و برق آن مىافتم! پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله قلبا از دنيا روى گرداند و ياد آن را در درون خود بكشت. او دوست داشت زينتهاى دنيا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامهاى زيبا و فاخر از آن برگيرد و آن را خانه هميشگى خود پندارد و اميد اقامت در آن را در سر بپروراند.
پس دنيا را به كلى از جان خود بيرون كرد و ياد آن را از دل براند و آن را از نظر پنهان داشت. آرى هر كه چيزى را دشمن دارد نگاه به آن را نيز دشمن دارد و خوش ندارد نامى از آن در نزد او به ميان آيد.
(2) 33. امام صادق عليه السّلام فرمود: چيزى از دنيا براى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خوشتر از آن نبود كه در دنيا گرسنه و ترسناك [از خدا و نگران از اوضاع] باشد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:29
(1) 34. حضرت حسين بن على عليه السّلام ضمن خبرى طولانى در شرح حال رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آن حضرت از ترس خدا چندان مىگريست كه جاى نمازش تر مىشد، با آنكه گناهى نداشت.
(2) 35. روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چندان مىگريست كه بيهوش مىگشت.
به آن حضرت عرض شد: مگر خداوند گناهان گذشته و آينده شما را نبخشوده است؟
فرمود: آيا بنده شكرگزار خدا نباشم؟ ... بيهوشىهاى على بن ابى طالب عليه السّلام نيز در مقامات عبادت و بندگى چنين بود.
(3) 36. روايت است كه ابراهيم خليل عليه السّلام هنگامى كه به نماز مىايستاد از ترس خدا صدايى مانند صداى جوشش ديگ از او شنيده مىشد، و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيز چنين بود.
(4) 37. ابو سعيد خدرى گويد: چون آيه شريفه اذكروا اللّه ذكرا كثيرا «1» (خدا را فراوان ياد كنيد) نازل شد، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آن قدر به ذكر خدا مشغول شد كه كفّار گفتند: او جن زده و ديوانه گشته است.
(5) 38. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روزى هفتاد بار به درگاه خدا توبه مىكرد. راوى گويد: گفتم: آيا آن حضرت مىگفت:
«استغفر اللَّه و أتوب اليه»؟
فرمود: نه، بلكه مىگفت:
«أتوب الى اللَّه»
. گفتم: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله توبه مىكرد و هيچ گاه برنمىگشت ولى ما توبه مىكنيم و باز به گناه برمىگرديم! امام عليه السّلام فرمود: بايد از خدا كمك خواست.
(6) 39. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از هيچ مجلسى- گرچه كوتاه- برنمىخاست مگر اينكه بيست و پنج بار استغفار مىكرد.
(7) 40. امير مؤمنان عليه السّلام هر گاه به وصف رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىپرداخت مىفرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از همه مردم بخشندهتر، دليرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرمخوتر و
______________________________
(1) احزاب/ 41.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:30
خوش معاشرتتر بود. هر كه در ابتدا او را مىديد هيبتش او را مىگرفت، و هر كه با حضرتش آميزش مىنمود و شناخت پيدا مىكرد به او علاقمند مىگرديد. من كه پيش از او و بعد از او مانندش را نديدهام.
(1) 41. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: به اخلاق نيك آراسته گرديد، كه خداوند مرا به اخلاق نيك برانگيخته است. و از اخلاقهاى نيك آن است كه آدمى گذشت كند از كسى كه به او ستم كرده، و بخشش كند به كسى كه او را محروم ساخته، و بپيوندد با كسى كه از او بريده، و عيادت كند از كسى كه او را عيادت نمىكند.
(2) 42. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: از سوگندهاى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اين بود كه مىگفت:
«لا، و استغفر اللَّه»
نه، و از خدا آمرزش مىخواهم «1».
(3) 43. عبد اللَّه بن عمر گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه خشنودى و خشم از چهرهاش شناخته مىشد. به هنگامى كه خشنود مىشد چهرهاش چون آينه مىدرخشيد به حدّى كه مىتوان گفت نقش ديوار در چهرهاش مىافتاد. و چون خشم مىگرفت رنگ مباركش گرفته و تيره مىگشت.
(4) 44. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آيا به شما خبر ندهم كه كدامتان بيشتر به من شباهت داريد؟ گفتند: چرا، اى رسول خدا. فرمود: كسى كه خلقش نيكوتر، و برخوردش با مردم ملايمتر، و با خويشانش نيكوكارتر باشد، و برادران دينيش را بيش از همه دوست داشته، و بر حق صبورتر، و خشم خود را فروخورندهتر، و گذشتش از همه بهتر، و در حال خشنودى و خشم از همه باانصافتر باشد.
(5) 45. غزالى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه خيلى خوشحال مىشد محاسن خويش را زياد دست مىكشيد.
______________________________
(1) در عرب رسم است كه هنگام سوگند كلمه «لا» مىگويند سپس سوگند مىخورند مانند: «لا و ربّك».
و در اينجا مراد اين است كه آن حضرت پس از گفتن «لا» سوگند نمىخورد و به جاى آن استغفار مىكرد. (اقتباس از مرآة العقول علّامه مجلسى).
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:31
(1) 46. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بخشندهترين مردم بود، هرگز شبى نمىگذشت كه درهم و دينارى نزد او بماند، و اگر چيزى زياد مىآمد و تا شب كسى را نمىيافت كه به او ببخشد، به خانه نمىرفت تا آن را به مستحقش برساند. از آنچه خداوند روزيش كرده بود بيش از آذوقه همان سال برنمىداشت، آن هم از ميسورترين چيزى كه مىيافت از خرما و جو، و بقيه را در راه خدا مصرف مىكرد.
هر چه از او مىخواستند عطا مىكرد، آنگاه سراغ آذوقه سال خود مىرفت و از آن هم ايثار مىنمود، و بسا پيش از تمام شدن سال اگر چيزى به دستش نمىرسيد خودش نيازمند آذوقه مىشد ... حق را جارى مىكرد گرچه براى او يا براى يارانش زيان داشته باشد ... در ميان دشمنان بدون نگهبان آمد و شد مىكرد ... هرگز چيزى از امور دنيا او را به ترس و وحشت نمىافكند ... با فقرا مىنشست و با تهيدستان هم غذا مىشد. اهل فضل را به خاطر اخلاقشان احترام مىكرد، و با نيكى كردن به اشخاص آبرومند با آنان خو مىگرفت. با خويشانش پيوند و رفت و آمد داشت بدون آنكه آنان را بر كسانى كه از آنان برتر بودند، مقدم بدارد. به هيچ كس ستم نمىكرد، و پوزش عذرخواهان را مىپذيرفت ... آن حضرت غلامان و كنيزانى داشت ولى در خوراك و پوشاك بر آنان برترى نداشت. ساعتى از وقت او در غير بندگى خدا و غير كار لازمى كه صلاح او در آن بود نمىگذشت. گاه به باغ و بستان ياران خود سر مىزد. هيچ گاه مسكينى را به خاطر تهيدستى يا بيماريش كوچك نمىشمرد، و از هيچ پادشاهى به خاطر ملك و سلطنتش نمىترسيد. فقير و پادشاه را يكسان به سوى خدا دعوت مىفرمود.
(2) 47. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از همه كس ديرتر به خشم مىآمد و زودتر خشنود مىشد. وى مهربانترين و خيرخواهترين و سودمندترين كس براى مردم بود.
(3) 48. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه خوشحال و خشنود مىشد خشنوديش از همه كس نيكوتر بود. در پند و موعظه جدى بود. هنگام خشم- كه جز براى خدا
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:32
خشم نمىگرفت- چيزى تاب مقاومت در برابر خشم او را نداشت. آن حضرت در همه كارهايش اين چنين جدى بود. چون مصيبتى به او مىرسيد كارش را به خداوند واگذار مىكرد و از حول و قوت خويش بيزارى مىجست و از خداوند راه چاره طلب مىكرد.
(1) 49. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بدانيد كه هر عبادتى در آغاز افراطى دارد، سپس به فترت و سستى مىگرايد. هر كه افراط در عبادتش به سنّت من بينجامد راه را يافته است، و هر كه با سنّت من مخالفت ورزد گمراه گشته و عملش تباه خواهد شد. بدانيد كه من هم نماز مىخوانم و هم مىخوابم، هم روزه مىگيرم و هم افطار مىكنم، هم مىخندم و هم مىگريم. پس هر كه از راه روشن و سنّت من روى گرداند از من نيست.
مؤلف: اخبار در مطالب گذشته بيش از حدّ شمار است، و ما از هر بابى يك يا دو خبر آورديم. اما جزئيات زندگانى آن حضرت بسيار است «1».
______________________________
(1) به ملحقات شمايل پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در آخر كتاب مراجعه فرماييد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:33
(1)
2 آداب معاشرت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(2) 50. امام صادق عليه السّلام به بحر سقّاء فرمود: اى بحر، خوش خلقى مايه آسانى امور و شادىزاست ... سپس حديثى نقل فرمود كه مىرساند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خوش خلق بود.
(3) 51. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه از نيكىهايش قدردانى نمىشد، در صورتى كه نيكىهاى آن حضرت بر قرشى و بر عرب و عجم جارى بود. كيست كه بيش از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به اين مردم نيكى كرده باشد؟! ما اهل بيت نيز از نيكىهاى ما قدردانى نمىشود، همچنين مؤمنان برگزيده نيز از نيكىهاشان قدردانى نمىگردد (بنا بر اين نبايد دلسرد شد و دست از نيكى به ديگران كشيد).
(4) 52. به روايت ديلمى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لباس خود را وصله مىزد، كفش خود را مىدوخت، گوسفندان خود را مىدوشيد، با بردگان غذا مىخورد، بر زمين مىنشست، بر درازگوش سوار مىشد و ديگرى را نيز ترك خود سوار مىكرد. حيا
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:34
مانع نمىشد كه شخصا نيازمنديهاى خود را از بازار تهيه كند و خود به خانه برد. با ثروتمند و فقير دست مىداد و دست خود را نمىكشيد تا طرف مقابل دست خود را بكشد. با هر كس روبرو مىشد از ثروتمند و فقير و بزرگ و كوچك سلام مىكرد.
چيزى را كه به آن دعوت مىشد كوچك نمىشمرد گرچه پستترين نوع خرما بود.
آن حضرت كم خرج، بلند طبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. هميشه لبخند بر لب داشت ولى بلند نمىخنديد، و غمگين به نظر مىرسيد اما عبوس و دژم نبود. فروتن بود اما خود را كوچك نمىنمود، بخشنده بود اما اسراف نمىورزيد، و نازكدل و مهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روى سيرى باد گلو نزد، و هرگز دست طمع به سوى كسى نگشود.
(1) 53. به روايت طبرسى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در آينه نگاه مىكرد و موى سر را صاف مىكرد و شانه مىزد، و بسا به آب نگاه مىكرد و موى سر را مرتب مىساخت. نه تنها براى خانواده خود كه براى يارانش نيز خود را مىآراست، و مىفرمود: خداوند دوست دارد كه بندهاش هنگامى كه براى ديدن برادران از خانه بيرون مىرود خود را آماده و آراسته نمايد.
(2) 54. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پنج چيز است كه تا دم مرگ از آنها دست بر نمىدارم: روى زمين با بردگان غذا خوردن، بر الاغ پالاندار سوار شدن، شير بز را با دست خود دوشيدن، لباس پشمينه پوشيدن و به كودكان سلام كردن، تا آنكه پس از من سنّت شود.
(3) 55. به روايت قطب راوندى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر كوچك و بزرگ سلام مىكرد.
(4) 56. امير مؤمنان عليه السّلام به مردى از قبيله سعد فرمود: ... صبح يكى از روزها رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به سراغ من و فاطمه آمد و ما هنوز در بستر خواب بوديم، فرمود:
سلام بر شما. ما در آن شرايط شرم كرده، جواب نگفتيم. بار ديگر فرمود: سلام بر
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:35
شما. باز جواب نداديم. بار سوم فرمود: سلام بر شما. ما ترسيديم كه اگر جواب نگوييم آن حضرت باز گردد، زيرا عادت حضرتش چنين بود كه سه بار سلام مىكرد، اگر جواب مىشنيد داخل مىشد و گر نه بازمىگشت. پس گفتيم: و سلام بر شما اى رسول خدا، بفرماييد، و حضرت داخل شد ...
(1) 57. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به زنان سلام مىكرد و آنان نيز پاسخ مىگفتند. و امير مؤمنان عليه السّلام به زنان سلام مىكرد ولى كراهت داشت كه به زنان جوان سلام كند و مىفرمود: مىترسم از آهنگ صداى آنان خوشم آيد، آنگاه زيان اين كار بيش از اجرى كه در نظر دارم بر من وارد شود.
(2) 58. به روايت عبد العظيم حسنى رحمه اللَّه، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سه گونه مىنشست: گاه [كف پاها را زمين نهاده] ساقهاى پاها را بلند مىكرد و دو دست خود را جلو آن قرار مىداد و ساق دست را در كف دست ديگر مىگرفت (چنبك مىزد)، و گاه دو زانو مىنشست، و گاه يك پا را تا كرده زير ران مىنهاد و پاى ديگر را روى آن مىخواباند، و هرگز ديده نشد كه آن حضرت [مانند متكبران] چهار زانو بنشيند.
(3) 59. على عليه السّلام فرمود: هرگز نشد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با كسى دست دهد و زودتر از او دستش را بكشد، بلكه درنگ مىكرد تا او دستش را بيرون كشد. و هرگز كسى با آن حضرت در كارى يا سخنى مشاركت نكرد كه حضرت زودتر از او دست از كار كشد بلكه صبر مىكرد تا وى دست از كار بكشد. و نشد كسى با آن حضرت گفتگو را آغاز كند و حضرت پيش از او سكوت كند. و هرگز ديده نشد كه نزد كسى پاى خود را دراز كند. و هرگز ميان دو كار مخيّر نشد مگر اينكه دشوارترين آنها را اختيار مىفرمود. و در ستمى كه به او مىشد در صدد انتقام بر نمىآمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود، كه در اين صورت به خاطر خدا خشم مىگرفت. و هرگز در حال تكيه دادن چيزى نخورد تا از دنيا رحلت فرمود.
و چيزى از آن جناب درخواست نشد كه «نه» بگويد. و هرگز حاجتمندى را
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:36
رد نكرد جز آنكه يا حاجت او را بر مىآورد، يا او را با سخنى نرم و دلنواز خرسند مىساخت. نمازش در عين تماميت از نماز همه مردم سبكتر، و خطبهاش از همه كوتاهتر و از بيهوده گويى بر كنار بود. و چون از راه مىرسيد از بوى خوشش شناخته مىشد. و چون با ديگران بر سر يك سفره مىنشست اول كسى بود كه شروع به غذا خوردن مىكرد و آخرين كسى بود كه از غذا دست مىكشيد، و هنگام غذا خوردن از جلو خود ميل مىفرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوى ديگر هم مىبرد.
(1) آشاميدنى را با سه نفس مىآشاميد، و آب را مىمكيد و يكباره سر نمىكشيد.
دست راستش به خوردن و آشاميدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با دست راست چيزى نمىگرفت و نمىداد، و دست چپش براى ساير اعضاى بدنش بود «1». در همه كارها چون لباس پوشيدن، كفش پوشيدن و از مركب پياده شدن شروع با دست يا پاى راست را دوست داشت.
چون كسى را صدا مىزد سه بار تكرار مىكرد، ولى در سخن گفتن يك بار بيشتر نمىگفت. و اگر اذن دخول مىگرفت سه بار تكرار مىفرمود. كلامش روشن بود و هر شنوندهاى آن را مىفهميد. به هنگام سخن گفتن سفيدى دندانش برق مىزد، و اگر او را مىديدى مىگفتى دندانهاى پيش او فاصله دارد ولى فاصله نداشت.
نگاه كردنش كوتاه بود و به كسى خيره نمىشد. با كسى سخنى را كه او خوش نمىداشت نمىگفت. هنگام راه رفتن مانند كسى كه از سراشيبى فرود مىآيد قدم بر مىداشت. مىفرمود: بهترين شما خوشخوترين شماست. هيچ خوراكى را نكوهش يا ستايش نمىكرد. ياران آن حضرت در حضور او كشمكش و بگو مگو نمىكردند.
هر كس از او سخن مىگفت، مىگفت: هيچ كس را مانند آن جناب صلّى اللَّه عليه و آله پيش از آن و
______________________________
(1) در روايت است كه
اليمين للوجه، و اليسار للفرج
«دست راست براى صورت و بالاتنه است، و دست چپ براى پايين تنه».
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:37
بعد از آن نديده و نخواهم ديد.
(1) 60. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگاهش را ميان يارانش تقسيم مىكرد و به اين و آن يك نواخت مىنگريست. آن حضرت در ميان ياران هرگز پاى خود را دراز نكرد. و اگر مردى با آن حضرت دست مىداد حضرت دست او را رها نمىكرد تا او دست خود را عقب بكشد، و چون مردم اين نكته را فهميدند چون با آن حضرت دست مىدادند فورا دست خود را از دست حضرتش بيرون مىكشيدند.
به روايتى ديگر: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز سائلى را رد نكرد، اگر چيزى داشت مىداد، و گر نه مىفرمود: خدا برساند.
(2) 61. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه با كسى مىنشست از جا بر نمىخاست تا همنشين او از جا برخيزد.
(3) 62. به روايت طبرسى: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به هنگام سخن گفتن لبخند مىزد.
(4) 63. يونس شيبانى گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: شما با يك ديگر چگونه شوخى مىكنيد؟ گفتم: خيلى كم! فرمود: چرا شوخى نمىكنيد؟! شوخى از خوشخويى است. و با شوخى مىتوانى برادر دينى خود را شاد سازى. همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردم شوخى مىكرد و مىخواست بدين وسيله آنان را شاد سازد.
(5) 64. امام صادق عليه السّلام فرمود: مؤمنى نيست مگر آنكه از شوخى بهرهاى دارد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيز شوخى مىكرد ولى جز سخن حق چيزى نمىگفت.
(6) 65. معمّر بن خلّاد گويد: از حضرت رضا عليه السّلام پرسيدم و گفتم: قربانت گردم، آدمى در ميان گروهى قرار دارد، سخنى به ميان مىآيد كه همه شوخى مىكنند و مىخندند، اين چه صورت دارد؟ فرمود: مانعى نيست، اگر نباشد- و من يقين كردم منظور آن حضرت آن است كه فحش و ناسزايى در ميان نباشد- سپس فرمود: مردى از اعراب باديهنشين نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىآمد و براى آن حضرت هديه مىآورد و همان جا مىگفت: پول هديه مرا مرحمت كن! و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از اين سخن
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:38
مىخنديد. و هر گاه غمگين مىشد مىفرمود: اعرابى چه مىكند؟ كاش نزد ما مىآمد [و با سخنانش ما را مىخندانيد].
(1) 66. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيشتر اوقات رو به قبله مىنشست.
(2) 67. به روايت طبرسى: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه كودك را براى دعاى بركت يا نامگذارى حضور انورش مىآوردند و آن حضرت به احترام كسانش او را در دامن خود مىنشانيد، و گاه مىشد كه كودك در دامان آن حضرت ادرار مىكرد، برخى از كسانى كه ناظر بودند به روى كودك فرياد مىزدند، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: با تندى از ادرار كودك جلوگيرى نكنيد، او را رها كنيد تا كاملا ادرار كند. آنگاه به دعا و نامگذارى وى مىپرداخت و كسان كودك نيز خوشحال مىشدند و آزردگى و ملالت خاطرى از اين حادثه در پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمىديدند، و چون از نزد آن حضرت بازمىگشتند ايشان لباس خود را آب مىكشيد.
(3) 68. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه سواره بود نمىگذاشت كسى پياده همراه او حركت كند، يا او را با خود سوار مىكرد، و اگر وى نمىپذيرفت حضرت مىفرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر دارى منتظر من بمان.
(4) 69. در اخبار آمده: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هيچ گاه براى خود از كسى انتقام نگرفت، بلكه آزار دهندگان را مىبخشيد و از آنان گذشت مىفرمود.
(5) 70. به روايت طبرسى: ... (مانند روايت 61 است)
(6) 71. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اگر يكى از يارانش را سه روز پياپى نمىديد از حال وى جويا مىشد، اگر در سفر بود برايش دعا مىكرد، اگر در شهر بود به ديدارش مىرفت، و اگر بيمار بود از او عيادت مىفرمود.
(7) 72. انس گويد: نه سال خدمتگزارى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله كردم، هرگز ياد ندارم كه در اين مدت به من فرموده باشد: چرا فلان كار را نكردى؟! و هرگز در كارى بر من ايراد نگرفت.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:39
(1) 73. انس گويد: به خدايى كه پيامبر را به حق مبعوث كرد، هرگز نشد كه آن حضرت در كارى كه خوشايندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنين كردى؟! و هيچ گاه همسرانش مرا ملامت نكردند جز آنكه مىفرمود: كارى به او نداشته باشيد، تقدير و سرنوشت چنين بوده است.
(2) 74. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را كسى از ياران يا ديگران صدا نمىزد جز آنكه در جواب مىفرمود: لبّيك.
(3) 75. و نيز گويد: آن حضرت براى احترام و به دست آوردن دلهاى ياران خود آنان را به كنيه صدا مىزد «1»، و براى كسانى كه كنيه نداشتند كنيه قرار مىداد و مردم نيز او را به همان كنيه مىخواندند. همچنين براى زنان فرزنددار و بىفرزند و حتى بچهها كنيه قرار مىداد و بدين وسيله دلهاى آنان را به دست مىآورد.
(4) 76. هر گاه كسى بر آن حضرت وارد مىشد حضرت تشكچهاش را به او مىداد، و اگر شخص تازه وارد نمىخواست قبول كند او را سوگند مىداد تا بپذيرد.
(5) 77. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در ماه مبارك رمضان مانند باد تند و سريع بود كه چيزى در دستش قرار نمىگرفت و هر چه داشت انفاق مىكرد.
(6) 78. عجلان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام بودم كه سائلى آمد، امام برخاست و از سبدى كه در آن خرما بود دست خود را پر كرد و به سائل داد. سائلى ديگر آمد، امام دوباره برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. سائل سومى آمد، باز برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل ديگر آمد، امام فرمود:
خداوند روزىرسان ما و شماست! سپس فرمود: كسى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيزى از دنيا نمىخواست مگر اينكه عطا مىفرمود، تا آنكه زنى پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چيزى بخواه، اگر فرمود: فعلا چيزى نداريم، بگو: پيراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پيراهن خويش را
______________________________
(1) به پاورقى صفحه 86 رجوع شود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:40
در آورد و نزد پسر افكند (و به او عطا فرمود)، آنگاه خداوند آن حضرت را به ميانهروى ادب فرمود و اين آيه را فرستاد: و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك «1» «دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نيز به طور كلى باز مكن (هر چه دارى مده) كه در غير اين صورت ملول و دلتنگ خواهى نشست».
(1) 79. امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از هديّه ميل مىكرد و از صدقه ميل نمىفرمود.
(2) 80. موسى بن عمران بن بزيع گويد: به امام رضا عليه السّلام عرض كردم: قربانت گردم، مردم روايت كنند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه از راهى مىرفت، در هنگام مراجعت از راهى ديگر بازمىگشت، آيا چنين است؟ فرمود: آرى، من هم بسيارى از اوقات چنين مىكنم، تو نيز چنين كن، و آگاه باش كه اين كار برايت روزىآورتر است.
(3) 81. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پس از طلوع آفتاب از خانه بيرون مىرفت.
(4) 82. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه داخل منزلى (يا مجلسى) مىشد در نزديكترين جا به محل ورود خود مىنشست.
(5) 83. در كتاب «عوالى اللئالى» گويد: نقل است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خوش نمىداشت كسى پيش پاى وى برخيزد، و مردم نيز از اين جهت پيش پاى حضرتش بر نمىخاستند، ولى هنگامى كه حضرت براى رفتن بر مىخاست آنان نيز با او بر مىخاستند و تا در منزل بدرقهاش مىكردند.
(6) 84. اسحاق بن عمّار گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه اراده جنگ مىكرد زنان خود را فرا مىخواند و با آنان مشورت مىكرد، سپس خلاف نظر آنان عمل مىنمود.
______________________________
(1) اسراء/ 29.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:41
(1) 85. در «مناقب» گويد: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در وقت نيم روز در اتاق امّ سلمه مىخوابيد، و او عرق آن حضرت را جمع مىكرد و داخل عطر مىنمود.
ملحقات
(2) 1) امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با بندگان خدا به اندازه عقل خود سخن نگفت. خود آن حضرت فرموده است: ما گروه پيامبران مأموريم با مردم به اندازه عقل آنان سخن گوييم.
(3) 2) و نيز فرمود: ما گروه پيامبران همان گونه كه مأموريم واجبات را بر پا داريم مأموريم با مردم به مدارا رفتار كنيم.
(4) 3) (تكرار روايت 2 است).
(5) 4) سعد بن هشام گويد: نزد عايشه رفتم و از وى در باره اخلاق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، گفت: آيا قرآن نمىخوانى؟ گفتم: چرا، گفت: اخلاق رسول خدا [همان دستورات اخلاقى] قرآن است.
(6) 5) پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مردانگى و جوانمردى ما خاندان، در گذشتن از كسانى است كه به ما ستم كردهاند و بخشش به كسانى است كه ما را محروم ساختهاند.
(7) 6) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم مرا دستور داده كه مسلمانان فقير را دوست بدارم.
(8) 7) امام صادق عليه السّلام فرمود: صبر، راستگويى، بردبارى و خوشخلقى از اخلاق پيامبران عليهم السّلام است.
(9) 8) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بسيار به درگاه خدا تضرّع و زارى مىنمود و هميشه از خداوند درخواست مىكرد كه او را به آداب پسنديده و اخلاق نيك زينت بخشد، از اين رو در دعاى خود مىگفت: خدايا اخلاق مرا نيكو ساز ... خدايا مرا از اخلاق
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:42
ناپسند دور ساز.
(1) 9) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: فرشته روح الامين- جبرئيل- از سوى پروردگار جهانيان بر من نازل شد و گفت: «اى محمّد، بر تو باد به اخلاق خوش، زيرا- بدخلقى خير دنيا و آخرت را از بين مىبرد.» آگاه باشيد كه شبيهترين شما به من كسانى هستند كه اخلاقشان از همه نيكوتر باشد.
(2) 10) حسين بن زيد گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: فدايت شوم، آيا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز با كسى شوخى مىكرد؟ فرمود: خداوند او را به داشتن خلقى بزرگ ستوده است، در همه پيامبرانى كه خداوند برانگيخت نوعى خشونت و گرفتگى وجود داشت، ولى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را با مهر و رأفت آن حضرت به امتش اين بود كه با آنان شوخى مىكرد تا مبادا عظمتش چندان در آنان تأثير كند كه نتوانند به او نگاه كنند! جدّم على عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله يكى از يارانش را غمگين مىديد با شوخى كردن دل او را شاد مىساخت. آن حضرت مىفرمود: خداوند كسى را كه با ترشرويى با برادرانش ديدار كند دشمن مىدارد.
(3) 11) زيد بن ثابت گويد: چون با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىنشستيم، اگر از آخرت شروع به سخن گفتن مىكرديم او نيز با ما همسخن مىشد، و اگر از دنيا سخن مىگفتيم باز هم با ما همسخن مىشد، و اگر از خوردنيها و آشاميدنيها سخن مىگفتيم باز هم با ما در آن زمينه سخن مىگفت.
(4) 12) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با چشم و ابرو و دست اشاره نمىكرد.
(5) 13) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به يكى از زنان خود فرمود: آيا تو را نهى نكردم كه چيزى را براى فردا ذخيره نكنى؟! زيرا خداوند روزى هر فردايى را خواهد رساند.
(6) 14) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بهترين و گرامىترين خوى پيامبران و راستان و شهدا و صالحان، به ديدار يك ديگر رفتن براى خداست.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:43
(1) 15) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: از اخلاق پيامبران و راستان خوشرويى به هنگام ديدار و دست دادن به هنگام ملاقات است.
(2) 16) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه با مسلمانى ديدار مىكرد نخست با او دست مىداد.
(3) 17) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: هيچ يك از شما يارانم از ديگرى نزد من بدگويى نكند، زيرا من دوست دارم كه با دلى صاف و پاك نزد شما بيايم (و از كسى دلگير نباشم).
(4) 18) پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: ما گروه پيامبران و امينان و پرهيزگاران از تكلّف و زحمت بىجا به خود دادن برى هستيم.
(5) 19) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من برانگيخته شدهام تا مركز حلم و معدن علم و مسكن صبر باشم.
(6) 20) ابو ذر رحمه اللَّه گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بدون امتياز در ميان اصحاب خود مىنشست به گونهاى كه هر گاه شخص غريبى وارد مىشد نمىدانست پيامبر كدام است تا آنكه بپرسد. ما از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خواهش كرديم كه براى خود جاى خاصى قرار دهد تا شخص تازه وارد آن حضرت را بشناسد. پس برايش سكويى از گل ساختيم و حضرت بر آن مىنشست و ما در دو طرف او مىنشستيم.
(7) 21) روايت شده كه از سنن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آن است كه چون با گروهى سخن مىگويى در ميان آنان فقط به يك فرد معين رو نكنى، بلكه همگان را مورد توجه قرار دهى.
(8) 22) و نيز روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لباس خود را مىدوخت و كفش خود را پينه مىزد، و بيشتر كارى كه در خانه انجام مىداد خياطى بود.
(9) 23) و نيز روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز غلام و كنيز و غير آنان را نزد مگر در راه خدا، و هرگز براى شخص خود از كسى انتقام نگرفت و انتقام او تنها
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:44
براى آن بود كه خواسته باشد يكى از مجازاتهاى الهى را در باره كسى اجرا كند.
(1) 24) امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر به راستگويى و اداى امانت به صاحبش، نيكوكار باشد يا بدكار.
(2) 25) امام صادق عليه السّلام فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانيد، زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله حتى نخ و سوزنى را كه به او سپرده بودند به صاحبش باز مىگرداند.
(3) 26) امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردى وعده نهاد كه در كنار فلان صخره در انتظار او بماند تا بيايد. پيامبر در آنجا ماند و شدت گرمى آفتاب در آن مكان حضرت را رنج مىداد، يارانش گفتند: يا رسول اللَّه، خوب است زير سايه برويد! فرمود: من در اينجا با او وعده نهادهام، و اگر نيامد خلف وعده از او خواهد بود.
(4) 27) امير مؤمنان عليه السّلام مىفرمود: ما خاندان پيامبر دستور داريم بينوايان را طعام دهيم، گرفتاران را در سختىها پناه دهيم و آنگاه كه مردم در خوابند به نماز برخيزيم.
(5) 28) در روايت آمده: براى حضرت رضا عليه السّلام مهمانى رسيد، امام مقدارى از شب را با او نشسته و گفتگو مىكرد، در اين ميان نور چراغ تغيير كرد و كمسو شد، مهمان دست دراز كرد تا چراغ را اصلاح كند، حضرت رضا عليه السّلام جلو دست او را گرفت و پيشدستى نموده، خود به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما مردمى هستيم كه مهمانان خود را به كار نمىگيريم.
(6) 29) حريز بن عبد اللَّه گويد: گروهى از قبيله جهينه بر امام صادق عليه السّلام وارد شدند و آن حضرت از آنان پذيرايى كرد. چون خواستند از حضورش مرخص شوند امام توشه راه برايشان فراهم ساخت و به آنان صله داد و بخشش نمود، سپس به غلامان خود فرمود: از آنان دور شويد و در بستن بارهاشان كمك نكنيد. چون مهمانان از بستن بار و بنه فارغ شدند و براى خداحافظى خدمت آن حضرت آمدند
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:45
گفتند: يا بن رسول اللَّه، ما را به مهمانى پذيرفتى و خوب هم پذيرايى فرمودى، اما در آخر به غلامان خود دستور دادى كه در بستن بارها به ما كمك نكنند؟! فرمود: ما خاندان پيامبر مهمانان را براى رفتن از نزد خود كمك نمىكنيم.
(1) 30) موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه براى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مهمان مىرسيد حضرت با او هم غذا مىشد، و تا مهمان از غذا خوردن دست نمىكشيد آن حضرت نيز دست نمىكشيد.
(2) 31) غزالى گويد: از سنن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در باره مهمان آن است كه او را تا دم درب خانه مشايعت كنند.
(3) 32) يكى از ياران امام صادق عليه السّلام گويد: بسا اتفاق مىافتاد كه امام صادق عليه السّلام از ما با نان روغنى و حلواى روغن و خرما پذيرايى مىكرد و سپس نان و زيتون به ما مىخورانيد. به آن حضرت عرض شد: بهتر است حسابشدهتر كار كنيد تا اعتدال رعايت شود! فرمود: ما به حساب و تدبير خدا كار مىكنيم؛ وقتى خدا به ما گشايش دهد ما نيز در زندگى گشايش مىدهيم، و هر گاه تنگ گيرد ما نيز جمع و جورتر خرج مىكنيم.
(4) 33) امام صادق عليه السّلام به يارانش مىفرمود: كسى كه به شما اظهار دوستى مىكند با ذكر عيبهايش به او طعنه نزنيد و خوى زشتى را كه گرفتار آن است به رخ او نكشيد، زيرا اين كار نه از اخلاق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و نه از اخلاق اولياى خداست.
(5) 34) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر مرا براى خوردن پاچه گوسفندى هم دعوت كنند مىپذيرم، و چنانچه آن را به من هديه دهند قبول مىكنم.
(6) 35) معمّر بن خلّاد گويد: يكى از غلامان حضرت رضا عليه السّلام به نام سعد از دنيا رفت، حضرت فرمود: مردى صاحب فضل و امانت را به من معرفى كن. عرض كردم: من به شما معرفى كنم؟! امام بسان مردى خشمگين فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با ياران خود مشورت مىكرد، سپس به آنچه تصميم مىگرفت عمل مىكرد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:46
(1) 36) امام عسكرى عليه السّلام فرمود: به پدر بزرگوارم عرض كردم: هنگامى كه يهود و مشركان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله عناد و لجاجت مىورزيدند، آيا آن حضرت با آنان مناظره و احتجاج مىكرد؟ فرمود: آرى، بارها و بارها اين اتفاق افتاد.
(2) 37) پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: از نخستين چيزهايى كه خداوند مرا از آنها نهى كرد نزاع و كشمكش با مردم بود.
(3) 38) امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: وقتى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيزى مىخواستند، اگر مىخواست آن را انجام دهد مىفرمود: آرى (به چشم)، و اگر نمىخواست انجام دهد سكوت مىكرد، و هرگز در باره چيزى «نه» نمىگفت.
(4) 39) انس گويد: هر گاه خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مىرسيديم حلقهوار دور هم مىنشستيم.
(5) 40) جابر گويد: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيرون مىشد يارانش پيشاپيش آن حضرت راه مىرفتند و پشت سر او را براى فرشتگان مىگذاشتند.
(6) 41) جابر بن عبد اللَّه انصارى در حديثى كه برخى از آداب جنگ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را بر شمرده گويد: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم حركت مىكرد، و اگر شخص ناتوانى از رفتن باز مانده بود او را به نرمى و آرامى رديف خود سوار مىكرد؛ و براى شركتكنندگان دعا مىنمود.
(7) 42) روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از كالاى دنيا به آنچه در نظر ديگران نيكو و فريبنده بود نگاه نمىكرد.
(8) 43) و نيز روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چون از چيزى ناراحت و غمگين مىشد به نماز و عبادت خدا پناه مىبرد.
(9) 44) و نيز روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با خوى خوش خود با مردم معاشرت مىكرد ولى دلش از آنان جدا بود؛ ظاهرش با خلق خدا و باطنش با حق تعالى بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:47
(1) 45) و نيز روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله تنهايى و خلوت با خدا را دوست داشت.
(2) 46) امّ سلمه گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در اواخر عمر همواره در حال برخاستن و نشستن و رفتن و آمدن مىگفت:
«سبحان اللَّه و بحمده، استغفر اللَّه و اتوب اليه»
. چون علت آن را پرسيديم، فرمود: از سوى خداوند دستور دارم؛ سپس سوره إذا جاء نصر اللّه را مىخواند [كه در آن دستور به تسبيح گفتن و استغفار كردن به آن حضرت داده شده است].
(3) 47) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت چيز دستور فرموده است: مرا سفارش كرده كه در تمام كارهاى پنهان و آشكارم اخلاص ورزم، و از كسى كه بر من ستم نمايد درگذرم، و به هر كه مرا محروم سازد بخشش كنم، و با هر كه با من قطع رابطه كرد رابطه برقرار سازم، و سكوتم براى تفكر، و نگاهم براى پند و عبرت باشد.
(4) 48) در روايت آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كفش خود را پينه مىزد، و لباسش را وصله مىكرد، و خود در خانه را باز مىكرد، و شير گوسفندان را مىدوشيد، و شتر را مىبست سپس شير آن را مىدوشيد، و چون خادمش از آسياب كردن خسته مىشد به او كمك مىكرد و خود آسياب مىنمود.
آب وضوى شبش را خود تهيه مىكرد؛ هيچ كس در شرم و حيا بر او پيشى نداشت؛ هنگام نشستن تكيه نمىكرد در كارها به اهل خانه كمك مىنمود و با دست خود گوشت خرد مىكرد.
چون بر سر سفره غذا حاضر مىشد مانند بندگان مىنشست؛ بعد از غذا انگشتان خود را مىليسيد، و هرگز در اثر پرخورى باد گلو نزد.
دعوت هر كسى را- آزاد باشد يا بنده- مىپذيرفت اگر چه براى خوردن دست و پاچه گوسفندى بود. هديه را قبول مىكرد گرچه جرعهاى شير بود و از غذاى هديه مىخورد ولى از غذاى صدقه نمىخورد. به چهره كسى خيره نمىشد. براى
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:48
خدا خشم مىگرفت اما براى خويش خشم نمىگرفت.
گاهى از گرسنگى سنگ بر شكم مىبست. هر طعامى كه حاضر مىشد ميل مىكرد، و هر غذايى كه مىيافت رد نمىكرد.
(1) دو لباس روى هم نمىپوشيد، گاه يك نوع برد راه راه يمانى به تن مىكرد، گاه عبايى پشمينه روى دوش مىافكند، و گاه لباسهاى كلفت از پنبه و كتان مىپوشيد، و بيشترين لباسهاى حضرتش سفيد بود. زير عمامه شبكلاه به سر مىگذاشت. پيراهن را از سمت راست آن مىپوشيد. يك لباس مخصوص روز جمعه داشت. هر گاه پيراهن نو مىپوشيد پيراهن كهنه خود را به فقيرى مىداد. عبايى داشت كه هر جا مىرفت آن را برايش دو تا مىكردند و بر روى آن مىنشست.
انگشترى نقره در انگشت كوچك دست راست مىكرد.
هندوانه و خربزه را دوست مىداشت، و از بوهاى ناخوش بدش مىآمد.
هنگام وضو گرفتن مسواك مىكرد. موقع سوار شدن، غلام خود و يا كس ديگرى را رديف خود سوار مىكرد، هر حيوانى كه برايش ميسّر بود سوار مىشد: اسب، استر، الاغ. بر الاغ بىپالان كه تنها لگامى بر آن بود نيز سوار مىشد.
گاهى پياده نيز و پابرهنه و بدون پوشيدن عبا و عمامه و عرقچين راه مىرفت.
تشييع جنازه مىكرد، و در دورترين نقاط شهر از بيماران عيادت مىفرمود.
با فقرا مىنشست، و با تهيدستان همغذا مىشد و با دست خود براى آنان لقمه مىگرفت. به اهل فضيلت احترام مىگذاشت، و با نيكويى كردن به اشخاص آبرومند با آنان انس مىگرفت. با خويشاوندان خود صله رحم مىكرد بدون آنكه آنان را بر ديگران مقدم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.
بر كسى ستم و درشتى نمىكرد. پوزش عذرخواهان را مىپذيرفت. بيش از همه كس لبخند بر لب داشت مگر زمانى كه قرآن بر او نازل مىشد و يا مردم را موعظه مىكرد. و خندهاش بدون قهقهه بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:49
(1) در خوراك و پوشاك از غلامان و كنيزان خود برترى نمىجست. هرگز به كسى فحش و ناسزا نگفت، و هيچ گاه زن يا خادمى را لعن و نفرين نكرد، و هيچ گاه كسى را در حضور آن حضرت سرزنش نكردند جز آنكه مىفرمود: رهايش كنيد و به او كار نداشته باشيد.
كسى نزد او نمىآمد- آزاد باشد يا غلام يا كنيز- جز آنكه در پى حاجت او بر مىخاست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمىزد. در مقابل بدى ديگران بدى نمىكرد، بلكه بدى آنان را ناديده مىگرفت و از آنان در مىگذشت. به هر كس مىرسيد آغاز به سلام مىكرد.
هر كس براى كارى نزد او مىآمد با وى همكارى مىكرد تا آنكه خود آن شخص منصرف گردد. هرگز نشد كسى دست آن حضرت را بگيرد و ايشان پيش از وى دستش را از دست او بيرون كشد. و چون به مرد مسلمانى مىرسيد نخست با او دست مىداد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر نمىخاست و نمىنشست جز به ياد خدا. و هنگامى كه در نماز بود كسى نزد او نمىنشست جز آنكه نمازش را كوتاه مىكرد و به وى رو نموده مىفرمود: آيا حاجتى دارى؟
در نشستن اكثرا كف پاها را بر زمين مىگذاشت و زانوها را در بغل مىگرفت.
هنگام ورود به مجلس در نزديكترين جايى كه خالى بود مىنشست، و بيشتر اوقات رو به قبله مىنشست.
هر كس را كه بر او وارد مىشد احترام مىكرد و بسا لباس خود را زير او مىگسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجيح داده، بر تشكچهاش مىنشاند. در حال خشنودى و خشم جز به حق سخن نمىگفت.
آن حضرت خيار را گاه با خرما و گاه با نمك ميل مىكرد. در ميان ميوههاى تازه هندوانه و خربزه و انگور را بيش از همه دوست مىداشت. بيشتر خوراك
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:50
آن حضرت آب و خرما بود. شير را با خرما ميل مىكرد و آن را دو غذاى پاكيزه مىناميد. گوشت را بيش از غذاهاى ديگر دوست داشت، و تريد را با گوشت تناول مىكرد. كدو را دوست داشت. از گوشت شكار مىخورد ولى خود شكار نمىكرد.
نان و روغن ميل مىكرد. از گوشت گوسفند، ماهيچه و سردست را دوست داشت، و از پختنىها «كدو حلوايى»، از خورشها «سركه»، از خرما «عجوه» (كه نوعى خرماى پرگوشت است)، و از سبزىها «كاسنى و ريحان كوهى و كلم» را دوست داشت.
(1) 49) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در دعاى خود مىگفت: خدايا، مرا مسكين و تهيدست زنده بدار، و مسكين و تهيدست بميران، و در زمره مسكينان و تهيدستان محشور فرما ...
(2) 50) عبد اللَّه بن ابى اوفى گويد: هر گاه كسى زكاتى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىآورد، آن حضرت قوم و قبيله او را دعا مىكرد و مىگفت: خداوندا، بر آل فلان درود فرست.
(3) 51) در روايت آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فال نيك را دوست داشت و از فال بد بدش مىآمد (يعنى دوست نداشت كسى فال بد بزند).
(4) 52) على عليه السّلام فرمود: هر گاه كسى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سخن دروغى مىگفت، آن حضرت لبخند مىزد و مىفرمود: او يك حرفى مىزند!
(5) 53) روايت است كه هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سخنى مىگفت يا چيزى از او مىپرسيدند سه مرتبه تكرار مىكرد تا هم حرف طرف كاملا روشن شود و هم ديگران فرمايش او را درست بفهمند.
(6) 54) روايت است كه چون ياران رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خدمت ايشان مىرسيدند [به جاى سلام] مىگفتند: «صبح به خير و شب به خير» و اين سلام و تحيّت مردم زمان جاهليت بود، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را به
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:51
چيزى تحيّت گويند كه خداوند تو را با آن تحيّت نگفته است «1».» آنگاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به آنان فرمود: خداوند بهتر از اين را كه تحيّت بهشتيان است به ما ارزانى داشته و آن
«السلام عليكم»
است.
(1) 55) هر گاه يكى از مسلمانان به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سلام مىكرد و مىگفت: «سلام عليك» در پاسخ مىفرمود:
«و عليك السلام و رحمة اللَّه»
، و چون مىگفت: «السلام عليك و رحمة اللَّه» پيامبر مىفرمود:
«و عليك السلام و رحمة اللَّه و بركاته»
، و آن حضرت بدين گونه در پاسخ سلام سلامكنندگان مىافزود.
(2) 56) على عليه السّلام فرمود: هر گاه تولد دخترى را به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مژده مىدادند مىفرمود: شاخه گلى است و روزيش بر خداست.
(3) 57) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من مأمورم كه زكات را از ثروتمندانتان بگيرم و به نيازمندانتان برسانم.
(4) 58) امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زكات روستاييان را ميان روستاييان، و زكات شهريان را ميان شهريان تقسيم مىكرد ...
(5) 59) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من تربيتشده خدا هستم، و على تربيتشده من است؛ پروردگارم مرا به بخشش و نيكى كردن دستور داده، و از بخل و جفا كردن نهى فرموده است.
(6) 60) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه از ما چيزى بخواهد، اگر آن را داشته باشيم از وى دريغ نمىكنيم.
(7) 61) على عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه چيزى را فراموش مىكرد پيشانى خود را در ميان كف دستش مىگذاشت و مىگفت: «بار الها، سپاس و ستايش ويژه توست، اى به يادآورنده هر چيز و انجام دهنده آن، آنچه را فراموشم شده به يادم آر».
______________________________
(1) مجادله/ 8.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:52
(1) 62) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى تبارك و تعالى شش خصلت را براى من خوش نداشت و من نيز آنها را براى جانشينان پس از خود از فرزندانم و پيروانشان خوش نمىدارم: بازى كردن در نماز [با اعضاى بدن يا لباس]، بدزبانى در حال روزه، منّت نهادن پس از صدقه دادن، با جنابت به مسجد رفتن، سركشى در خانههاى مردم، و خنديدن در گورستان.
(2) 63) امام صادق عليه السّلام فرمود: چهار چيز از اخلاق پيامبران است: نيكى، بخشش، صبر بر پيشامد ناگوار، و اقدام به اداى حق مؤمن.
(3) 64) على عليه السّلام فرمود: بسيارى از اوقات، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگين انگشتريش را در كف دست قرار مىداد و به آن مىنگريست.
(4) 65) امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيدن خرما و درو كردن زراعت را در شب كراهت داشت [زيرا نمىخواست فقرا و تهيدستان بىبهره بمانند].
(5) 66) روايت است كه پيامبر گرامى صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه ميوهها مىرسيد دستور مىداد در ديوار باغ شكافى ايجاد كنند [تا ديگران نيز بتوانند از ميوههاى آن استفاده كنند].
(6) 67) على عليه السّلام فرمود: كسانى خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مىرسيدند و گرد او جمع مىشدند كه چيزى نداشتند؛ انصار [كه اهل مدينه بودند] گفتند: خوب است از هر نخلستانى يك خوشه از خرما به اينان اختصاص دهيم. و اين سنّت جارى شد و تا امروز ادامه يافته است.
(7) 68) نقل است كه جبرئيل عليه السّلام گفت: در روى زمين خانوادهاى نماند جز اينكه آنها را زير و رو و بررسى نمودم و كسى را بخشندهتر از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نسبت به مال دنيا نيافتم.
(8) 69) على عليه السّلام فرمود: هر گاه سائلى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىآمد [و درخواستى مىكرد] آن حضرت مىفرمود: مانعى نيست، مانعى نيست ...
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:53
(1) 70) جابر گويد: هرگز نشد كه چيزى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله درخواست شود و آن حضرت «نه» بگويد. ابن عتيبه گويد: اگر چيزى حاضر نداشت وعده آن را مىداد.
(2) 71) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه مىخواست لشكرى به سويى بفرستد اول روز اعزام مىكرد.
(3) 72) امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چون لشكرى را روانه مىساخت براى آنها دعا مىكرد.
(4) 73) حضرت رضا عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لشكرى را به، سويى مىفرستاد و فرماندهى بر آنان پيشوايى مىكرد، آن حضرت يك نفر از معتمدين خود را با وى مىفرستاد تا اخبار او را گزارش دهد.
(5) 74) امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرماندهى را با لشكرى گسيل مىداشت، نخست او را به رعايت تقواى الهى در باره خود و عموم يارانش سفارش مىكرد، سپس مىفرمود: به نام خدا و در راه خدا پيكار كن، با منكران خدا بجنگيد، مكر نكنيد، خيانت نكنيد، كشتگان را مثله نكنيد (گوش و بينى و انگشتان آنان را نبريد) كودكان و كسانى را كه در سر كوهى به عبادت مشغولند (راهبان را) نكشيد، درختان خرما را آتش نزنيد و در آب غرق نسازيد، هيچ درخت ميوهدارى را نبريد و زراعتى را آتش نزنيد، زيرا شما نمىدانيد، شايد به آن نيازمند شويد. و از چهارپايان حلال گوشت غير آن را كه ناچار از خوردن آنيد پى نكنيد، و چون با دشمن مسلمانان روبرو شديد آنان را به يكى از سه چيز (مسلمان شدن، جزيه دادن، ترك جنگ) فراخوانيد، پس اگر در مورد هر يك از آنها پاسخ مثبت دادند از آنان بپذيريد و دست از سر آنان برداريد.
(6) 75) على عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با دشمن روبرو مىشد پيادگان و سوارگان و شتر سواران را آماده مىكرد، آنگاه مىگفت: خداوندا، تو پناه و ياور و حافظ من از خطرهايى؛ خداوندا، به يارى تو حمله مىكنم و مىجنگم.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:54
(1) 76) قتاده گويد: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در ميدان جنگ حضور مىيافت مىگفت: خداوندا، به حق حكم فرما!
(2) 77) در يكى از نامههاى على عليه السّلام به معاويه آمده است: هر گاه تنور جنگ گرم مىشد و مردم از ترس عقبنشينى مىكردند، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اهل بيت خود را پيشاپيش لشكر قرار مىداد و يارانش را به وسيله خويشان خود از سوز شمشيرها و نيزهها نگاه مىداشت ...
(3) 78) حضرت رضا عليه السّلام در هنگام بيعت با مردم بر ولايتعهدى خويش فرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردم اين چنين بيعت مىكرد؛ آنگاه خود آن حضرت از مردم بيعت گرفت در حالى كه دست مباركش بالاى دست آنان قرار داشت.
(4) 79) على عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با زنان دست نمىداد و هر گاه مىخواست از آنان بيعت بگيرد ظرف آبى را مىآوردند، آن حضرت دست خود را در آب فرو مىبرد سپس بيرون مىآورد، آنگاه مىفرمود: شما هم دستهايتان را در آب فرو بريد، كه من با شما بيعت كردم.
(5) 80) از جمله امورى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در بيعت با زنان شرط مىفرمود اين بود كه جز با مردان محرم با مردان ديگر سخن نگويند.
(6) 81) ابن عبّاس گويد: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به مردى مىنگريست و از او خوشش مىآمد، مىپرسيد: آيا او شغلى دارد؟ اگر مىگفتند: نه، مىفرمود: از چشمم افتاد! مىگفتند: يا رسول اللَّه، چرا از چشمتان افتاد؟ مىفرمود: زيرا وقتى مؤمن بيكار بود دين خود را سرمايه زندگانيش قرار مىدهد.
(7) 82) امام صادق عليه السّلام فرمود: قرض و عاريه و پذيرايى مهمان از سنن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله است.
(8) 83) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در هنگام قرض اگر درهمهاى فاسد مىگرفت، در هنگام پرداخت درهمهاى صحيح و سالم مىداد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:55
(1) 84) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند به من وحى كرد كه چهار كس را دوست بدارم: على، ابا ذر، سلمان و مقداد را ...
(2) 85) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: خداوند تو را امر مىكند كه على را دوست بدارى، و ديگران را نيز به دوستى و ولايت او امر نمايى.
(3) 86) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت خصلت دستور فرموده:
دوست داشتن مساكين و تهيدستان و نزديك شدن به آنان، و اينكه فراوان ذكر
«لا حول و لا قوّة الّا باللَّه»
بگويم، و با خويشان خود صله رحم كنم اگر چه آنان با من قطع رابطه كرده باشند، و [در امور مادى] به كسانى كه پايينتر از من قرار دارند بنگرم و به بالاتر از خود نگاه نكنم، و در راه خدا سرزنش سرزنشكننده مرا دلسرد نكند، و حق را بگويم اگر چه تلخ باشد، و از كسى چيزى درخواست نكنم.
(4) 87) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر توانستى كه در تمام روز و شب خود حقد و كينهاى از كسى به دل نداشته باشى چنين كن، زيرا اين از سنّت من است، و هر كه سنّت مرا زنده كند مرا زنده كرده، و هر كه مرا زنده كند در بهشت با من خواهد بود.
برگزفته از کتاب :آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:56
پيشانى مباركش بلند، و بينىاش باريك و كشيده بود. در سفيدى چشمانش اندكى سرخى ديده مىشد. ايروانى پيوسته و گونههايى صاف و هموار داشت.
مچهايش درشت، ساقهاى دستش بلند بود. مفصل شانهها بزرگ و خود شانهها پهن بود. كفهاى دست و پايش كلفت و پر گوشت بود.
برآمدگىهاى دو طرف سينهاش مو نداشت، گودى كف پايش بيش از حد متعارف [...] مژههايش بلند، محاسنش پر پشت و افتاده و شاربش پر پشت بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:14
موهاى سفيد چندى كه در سر و رويش پيدا شده بود به واسطه خضاب، سبز به نظر مىرسيد. دهانش فراخ «1» و شيرين، ميان بينىاش بر آمده، دندانهايش سپيد و از هم باز، و مويش آويخته بود، از ميان سينه تا ناف خطى باريك از مو داشت. تمام اندامهايش معتدل بود. شكمش با سينه برابر بود، سينهاش پهن و گردنش در زيبايى چون بتى نگارين و به سپيدى نقره بود.
(1) دستها و پاهايش كشيده، و ساقها و پاشنههايش كم گوشت بود. چانهاى كوتاه و پيشانى بر آمده داشت. رانهايش خيلى كلفت نبود، لگن خاصرهاش [مانند دلاوران] پهن بود، بندهايش قرص و محكم بود. نه بسيار بلند قد و بىقواره، و نه خيلى كوتاه و زننده بود. موى سرش نه مجعّد و پيچيده و نه لخت و افتاده بود. چهرهاش نه كم گوشت بود و نه پر گوشت و نه سپيد زننده. استخوانهاى مفصلش درشت و سر استخوانهايش پهن و بينىاش كشيده بود. شكم و سينهاش مويى نداشت جز خط باريكى از مو كه از سينه تا نافش كشيده شده بود. چهار شانه بود، بدنى بىمو داشت جز همان مويى كه از سينه تا ناف كشيده بود. بيشتر موهاى سپيدى كه نشان پيرى است در دو طرف سر او به چشم مىخورد.
كف دستهايش مانند كف دست عطر فروشان معطّر بود. كف دستش گشاده، استخوانهاى قلم دست و پايش بلند بود. هنگام رضا و شادى چهرهاش چون آينهاى رنگارنگ درخشان و جذّاب بود. كشيده گام بر مىداشت و آرام و با وقار راه مىرفت. در كارهاى خير از همه پيشقدم بود. هنگام راه رفتن چنان گام مىزد گويى از سراشيبى فرود مىآيد. در حين تبسّم دندانهايش بسان دانههاى تگرگ نمايان مىشد، و در هنگام خنده دندانهايش چون برق جهنده مىدرخشيد.
اندامى زيبا و خويى پسنديده داشت. خوش برخورد و خوش مجلس بود.
هنگامى كه با مردم رو به رو مىشد پيشانيش چون چراغى فروزان نظر آنان را جلب
______________________________
(1) فراخى دهان در عرب از كمالات به حساب مىآيد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:15
مىكرد. دانههاى عرق مانند مرواريد بر چهرهاش مىغلتيد و بوى عرقش خوشبوتر از مشك بود. مهر نبوت در ميان شانههايش نمايان بود.
(1) 2. ابو هريره گويد: آن حضرت هنگامى كه مىخواست به سوى جلو يا پشت سر خود بنگرد با تمام بدن بر مىگشت.
(2) 3. جابر بن سمره گويد: ساقهاى پاى آن حضرت باريك و لطيف بود.
(3) 4. ابو جحيفه گويد: موهاى گونه آن حضرت جو گندمى و موى بالاى زنخدانش سپيد بود.
(4) 5. امّ هانى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را ديدم كه چهار گيسوى بافته داشت.
ابن شهرآشوب گويد: درست آن است كه آن حضرت دو گيسو داشت و آن رسمى بود از هاشم جدّ اعلاى آن حضرت.
(5) 6. انس گويد: در سر و صورت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيش از چهارده تار موى سفيد نشمردم.
(6) 7. و گويند: هفده تار موى سپيد داشت.
(7) 8. عبد اللَّه بن عمر گويد: موى سپيد آن حضرت نزديك به بيست تار مو بود.
(8) 9. براء بن عازب گويد: بلندى موى سر آن حضرت به قدرى بود كه به دوشها مىرسيد.
(9) 10. انس گويد: موى سر آن حضرت به بنا گوش مىرسيد.
(10) 11. عايشه گويد: بلندى موى سر آن حضرت از بنا گوش مىگذشت ولى به دوشها نمىرسيد «1».
(11) 12. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از راهى نمىگذشت مگر اينكه هر كه از آنجا عبور مىكرد از
______________________________
(1) شايد اختلاف روايت 11 با 9 بدان جهت است كه آرايش موى سر آن حضرت يكسان نبوده، گاه موى سرش بلند مىشد و بر دوشها مىريخت، و گاه كوتاه مىكرد و تا بنا گوش مىرسيد، و گاه در حج از نه مىتراشيد. و نيز گفتهاند: هر گاه موى سر را رها مىكرد تا بنا گوش مىرسيد و هر گاه شانه مىزد و فرق باز مىگرد از بنا گوش مىگذشت.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:16
عطر عرق آن حضرت پى مىبرد كه ايشان از آنجا گذشته است. و به هر سنگ و درختى مىگذشت بر آن حضرت سجده مىكردند.
(1) 13. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: ما گروه پيامبران ديدههايمان مىخوابد ولى دلهايمان نمىخوابد، و از پشت سر مىبينيم چنان كه از پيش رو مىبينيم.
(2) 14. يكى از معجزات پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله كه اخبار متواتر بر آن دلالت دارد و كافر و مؤمن به آن اعتراف نمودهاند مهر نبوت است كه بر موهاى متراكم ميان دو كتف آن حضرت نمايان بود.
(3) 15. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سايهاش بر زمين نمىافتاد (سايه نداشت).
(4) 16. نوفلى گويد: در نزد حضرت امام هادى عليه السّلام از صدا و آهنگ خوش گفتگو كردم، فرمود: امام سجاد عليه السّلام قرآن تلاوت مىكرد و گاهى مردم از صداى زيباى او بيهوش مىشدند، و اگر امام اندكى از صداى زيباى خود را ظاهر كند مردم طاقت شنيدن آن صوت زيبا را ندارند. گفتم: آيا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله با مردم نماز نمىخواند و صداى خود را به تلاوت قرآن بلند نمىساخت [پس چرا مردم بيهوش نمىشدند]؟
فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به اندازه طاقت مردمى كه پشت سر او بودند صداى خود را آشكار مىساخت.
مؤلف: اين اخبار به سندهاى بسيار ديگرى نيز روايت شده است.
(5) 17. امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمود: از دايى خود هند بن ابى هاله كه از وصفكنندگان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود خواستم و دوست داشتم كه مقدارى از اوصاف آن حضرت را برايم بيان كند تا بدان در آويزم و به سهم خود از آن پيروى نمايم، گفت:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در دل و ديده هر كس موقّر و با عظمت مىنمود، روى نكويش چون ماه شب چهارده مىدرخشيد، از ميان قامت، بلندتر و از دراز قامت، كوتاهتر بود. سرى نسبتا بزرگ و موهايى نه پيچيده و نه لخت و افتاده داشت. اگر
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:17
موى سرش ژوليده مىشد فرق باز مىكرد و هر گاه آن را بلند مىنمود از نرمه گوش تجاوز نمىكرد. چهرهاى درخشان، پيشانى بلند، ابروانى بلند و كشيده و پر پشت و ناپيوسته داشت. ميان ابروانش رگى بود كه به هنگام خشم برجسته مىشد. هالهاى از نور بر چهرهاش پرتو افكنده بود به طورى كه اگر كسى دقت نمىكرد مىپنداشت كه ميان بينىاش برآمدگى دارد.
(1) محاسنش كوتاه و پر پشت، گونههايش صاف، دهانش اندكى بزرگ، ميان دندانهايش باز و شيرين دهان بود، از سينه تا نافش خطى باريك از مو كشيده شده بود، گردنش گويى گردن نگارينى است از نقره سپيد و درخشان. اندامهايش متناسب بود. تنومند و عضلههايش محكم بود. سينه و شكمش برابر بود. چهارشانه و درشت استخوان بود. پهن سينه و سفيد پوست بود و برآمدگىهاى دو طرف سينه و شكم او مو نداشت.
ساقهاى دست و شانهها و بالاى سينهاش پر مو بود. مچها بزرگ، كف دستها پهن و كف دستها و پاهايش كلفت و پرگوشت بود. اندامهايش ميانه و به اندازه بود، استخوانهاى دست و پايش كشيده، گودى كف پاها بيشتر از معمول و پاشنههاى پايش صاف و نرم بود به طورى كه آب از آن مىچكيد. استوار قدم بر مىداشت و آرام و با وقار راه مىرفت و گامهاى بلند بر مىداشت. چنان راه مىرفت كه گويى از سرازيرى فرود مىآيد. چون به كسى رو مىكرد با تمام بدن رو مىكرد. ديدگانش را فرو مىافكند. به زمين بيش از آسمان نگاه مىكرد. به كسى خيره نمىشد، بلكه كوتاه نظر مىكرد. با هر كس روبرو مىشد در سلام كردن بر او پيشى مىگرفت.
امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمود: گفتم از سخن گفتنش برايم بگو. گفت:
آن حضرت پيوسته اندوهگين و در تفكر بود. آسايش نداشت. پيوسته خموش بود و جز به هنگام نياز سخن نمىگفت. لب به سخن مىگشود و آن را به نحوى بليغ به پايان مىبرد. سخنان كوتاه و جامع مىگفت و كم و زياد در جملات او نبود. خويى نرم
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:18
داشت. نه خشن بود، نه خوار و زير دست.
(1) هر نعمتى در نظرش بزرگ مىنمود گر چه اندك باشد و هرگز نعمتى را مذمّت نمىكرد؛ آرى از هيچ طعامى بد نمىگفت و تعريف هم نمىكرد.
دنيا و ناملايماتش او را به خشم نمىآورد ولى هنگامى كه پاى حق در ميان بود از شدت خشم كسى او را نمىشناخت و چيزى مانع او نبود تا آنكه حق را بازستاند. با تمام دست اشاره مىكرد [نه با انگشت] و به هنگام تعجب دست را پشت و رو مىكرد. زمانى كه سخن مىگفت دستها را به هم مىچسباند و شست دست چپ را به كف دست راست مىزد. چون خشم مىگرفت روى خود را بر مىگرداند و چشم را فرو مىخواباند. بيشتر خندهاش تبسّم بود و چون مىخنديد دندانهايش مانند دانههاى تگرگ نمايان مىشد.
امام مجتبى عليه السّلام فرمود: مدتى اين مطالب را از حسين عليه السّلام پنهان كردم سپس براى او بازگفتم، ديدم او پيش از من از آنها آگاه بوده است! در اين باره از او پرسيدم، ديدم او از پدر بزرگوارش از وضع داخلى و خارجى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و از چگونگى مجلس و شكل و شمايل آن حضرت پرسيده بود و همه را باز گفت و چيزى را فرو نگذاشت.
وضع داخلى آن حضرت
(2) امام حسين عليه السّلام فرمود: از پدرم از وضع داخلى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، فرمود: به منزل رفتنش به اختيار خود بود و چون به منزل مىرفت اوقات خويش را سه قسمت مىكرد: قسمتى براى عبادت خداوند، قسمتى براى خانواده و قسمتى براى خود. اما قسمت خودش را باز ميان خود و مردم قسمت مىكرد و پس از فراغت از كار خواص به كارهاى عموم مىپرداخت و چيزى از آن وقت را براى
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:19
خود باقى نمىنهاد. و از جمله روش آن حضرت در رابطه با امّت اين بود كه اهل فضل را به عنايت خود ويژه مىداشت، و هر كس را به مقدار فضيلتى كه در دين داشت احترام مىكرد. برخى يك حاجت، برخى دو حاجت و برخى چندين حاجت داشتند و حضرت به رسيدگى آنها مىپرداخت و آنان را سر گرم اصلاح كار خودشان و مردم مىكرد، از كار و بارشان مىپرسيد و آنچه را لازم بود به آنان خبر مىداد و مىفرمود: «بايد حاضران به غايبان برسانند، و حاجت كسانى را كه به من دسترسى ندارند به من برسانيد، زيرا هر كه حاجت كسانى را كه دسترسى به سلطان ندارند به گوش سلطان برساند خداوند قدمهاى او را در روز قيامت ثابت و استوار سازد.» در مجلس آن حضرت جز اين گونه مطالب گفته نمىشد و از كسى غير آن را نمىپذيرفت. آنان براى درك فيض و طلب علم خدمت حضرتش شرفياب مىشدند و بىآنكه چيزى فرا گيرند پراكنده نمىشدند، و چون از آن مجلس بازمىگشتند خود رهنمايانى بودند.
وضع خارج از منزل پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(1) و از پدرم امير مؤمنان عليه السّلام از وضع رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در خارج از منزل پرسيدم كه چگونه رفتار مىكرد؟ فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زبان خود را از سخنان غير لازم باز مىداشت. با مردم انس مىگرفت و آنان را از خود رميده نمىساخت.
بزرگ هر قومى را گرامى مىداشت و او را بر آنان مىگماشت. از مردم مىپرهيخت و خود را از آنان مىپاييد بدون آنكه از آنان روى گرداند يا با آنان بد خلقى كند. از ياران خود سراغ مىگرفت و از مردم از آنچه در ميان آنان مىگذشت پرسش مىنمود. هر كار نيكى را تحسين و تقويت مىكرد و هر كار زشتى را تقبيح مىكرد و خوار مىشمرد. در كارها ميانه رو بود و افراط و تفريط نداشت. از
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:20
مردم غافل نمىشد مبادا آنان غفلت ورزند و به انحراف گرايند. در باره حق نه كوتاهى داشت و نه از آن تجاوز مىكرد. اطرافيان آن حضرت نيكان مردم بودند، و برترين آنان در نظر او كسانى بودند كه نسبت به مسلمانان خيرخواه و دلسوزتر بودند، و بزرگترين آنان كسانى بودند كه با برادران دينى خود بهتر همدردى و همكارى داشته باشند.
وضع مجلس آن حضرت
(1) امام حسين عليه السّلام فرمود: از پدرم از وضع مجلس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، فرمود: آن حضرت در هيچ مجلسى نمىنشست و بر نمىخاست مگر به ياد خدا. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و از اين كار نيز نهى مىنمود. هر گاه به گروهى مىپيوست هر جا كه خالى بود مىنشست و ديگران را نيز دستور مىداد كه چنين كنند.
حق هر يك از اهل مجلس را ادا مىكرد و كسى از آنان نمىپنداشت كه ديگرى نزد آن حضرت از او گرامىتر است. با هر كس مىنشست به قدرى صبر مىكرد تا خود آن شخص بر خيزد و برود. هر كس از او حاجتى مىخواست باز نمىگشت مگر آنكه يا به حاجت خود رسيده بود يا به بيان خوشى از آن حضرت دلخوش گشته بود. خوى نيكش شامل همه بود به حدّى كه مردم او را پدرى مهربان مىدانستند و همه در حق، نزد او برابر بودند. مجلس او مجلس حلم و حيا و صداقت و امانت بود. در آن آوازها بلند نمىشد و عرض و آبروى كسى نمىريخت و اگر از كسى لغزشى سر مىزد جاى ديگر بازگو نمىشد. اهل مجلس با يك دگر عادلانه رفتار مىكردند و بر اساس تقوا با هم رفاقت و دوستى مىنمودند. با يك دگر فروتن بودند، مهتران را احترام مىكردند و با كهتران مهربان بودند و نيازمندان را بر خود مقدم
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:21
مىداشتند و از غريبان نگهدارى مىكردند.
(1) گفتم: روش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با همنشينان چگونه بود؟ فرمود: هميشه خوشرو و خوشخلق و نرمخو بود. خشن و درشتخو و پرخنده و سبكسر و بدزبان و عيبجو و چاپلوس نبود. از آنچه به آن ميل و رغبت نداشت غفلت مىورزيد. طورى بود كه آرزومندان از او مأيوس و نوميد نمىشدند. خود را از سه چيز به سختى دور مىداشت: «جدال و كشمكش، پرحرفى و ذكر مطالب بىفايده». نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز داشت: «كسى را نكوهش و سرزنش نمىكرد. لغزشهاى كسى را جستجو نمىنمود و عيب كسى را پى نمىگرفت».
سخن نمىگفت مگر در جايى كه اميد ثواب در آن مىداشت. هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب مىكرد كه همه سر به زير افكنده، گويى پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بىحركت مىماندند، و چون ساكت مىشد آنان سخن مىگفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنى نزاع نمىكردند. هر كه سخن مىگفت همه ساكت به سخنانش گوش مىدادند تا سخنش پايان يابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن مىگفتند. از چيزى كه اهل مجلس مىخنديدند مىخنديد و از آنچه آنان تعجب مىكردند تعجب مىكرد. بر بىادبى غريبان در خواستهها و گفتارشان صبر مىكرد تا جايى كه اصحاب در صدد جلب اشخاص مزاحم برمىآمدند.
مىفرمود: چون حاجتمندى را ديديد او را كمك كنيد. مدح و ثناى كسى را نمىپذيرفت مگر از كسى كه بخواهد تشكر نمايد. سخن كسى را نمىبريد مگر آنكه از حد مىگذشت كه در آن صورت با نهى او يا برخاستن، سخن او را قطع مىكرد.
امام حسين عليه السّلام فرمود: سپس از سكوت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، پدرم فرمود:
سكوت آن حضرت بر چهار پايه استوار بود: حلم، حذر، تقدير و تفكر. سكوتش در تقدير و اندازهگيرى در اين بود كه همه مردم را به يك چشم ببيند و به گفتار همه يكسان گوش دهد. و سكوتش در تفكر آن بود كه در چيزهاى فناپذير و فناناپذير
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:22
انديشه مىكرد. و سكوتش در حلم آن بود كه حلم و صبر را با هم داشت، به طورى كه چيزى او را به خشم نمىآورد و از كوره به در نمىبرد. و سكوتش در حذر در چهار مورد بود: به كارهاى نيك مىپرداخت تا ديگران نيز از او پيروى كنند.
كارهاى زشت را ترك مىكرد تا ديگران نيز از آن بپرهيزند. كوشش خود را به كار مىبرد تا براى اصلاح امت خود نظرى درست ارائه دهد. و به آنچه خير دنيا و آخرت در آن بود اقدام مىنمود.
(1) 18. أنس بن مالك گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چهرهاى درخشان داشت و رنگش مانند مرواريد سپيد بود. هنگام راه رفتن اندكى به جلو متمايل مىشد. من هرگز مشك و عنبرى را نبوييدم كه از عطر بدن آن حضرت خوشبوتر باشد و هيچ ديبا و ابريشمى را دست نكشيدم كه از كف دست آن حضرت نرمتر باشد ...
(2) 19. كعب بن مالك گويد: هر گاه چيزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را خوشحال مىكرد چهره مباركش چون قرص قمر روشن مىشد.
(3) 20. غزالى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از همه شيوا گفتارتر و شيرين سخنتر بود و خود مىفرمود: من شيواترين مردم عرب هستم و بهشتيان با لغت محمّد سخن مىگويند ... آن حضرت با كوتاهترين و در عين حال پرمعنىترين جملات سخن مىگفت و زياد و كم در سخنانش نبود. قطعات گفتارش به يك ديگر پيوسته بود و سخن را به طورى شمرده ادا مىكرد كه شنونده آن را به خوبى در مىيافت و به حافظه مىسپرد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه مردم زيباتر بود.
(4) 21. عايشه گويد: به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله عرض كردم: يا رسول اللَّه، شما كه به بيت الخلاء مىرويد و بيرون مىآييد من بىدرنگ به آنجا مىروم ولى چيزى جز بوى مشك نمىيابم؟! فرمود: ما گروه پيامبران بدنهاى ما بر نسيمهاى بهشتى مىرويد و خوشبوست، از اين رو چيزى از آن خارج نمىشود مگر آنكه زمين آن را در خود فرو مىبرد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:23
اخلاق پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(1) 22. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند عقل را آفريد و به او گفت: عقب برو، عقب رفت. سپس فرمود: پيش بيا، پيش آمد. آنگاه فرمود: مخلوقى را نيافريدم كه نزد من محبوبتر از تو باشد. پس نود و نه جزء از آن را به [من] محمّد بخشيد، و يك جزء ديگر را ميان همه بندگان قسمت نمود.
(2) 23. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: من به اخلاق نيك و پسنديده برانگيخته شدهام.
(3) 24. امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند رسول خويش را به اخلاق نيك و پسنديده مخصوص گردانيد، شما هم خود را بيازماييد، اگر آن اخلاق نيك در شما بود خداى را سپاس گفته و از او بخواهيد تا آن را در شما بيفزايد. سپس امام عليه السّلام آنها را بدين ترتيب ده خصلت شمرد: يقين، قناعت، صبر، شكر، بردبارى، خوشخلقى، سخاوت، غيرت، شجاعت و جوانمردى.
(4) 25. انس گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شجاعترين، نيكوترين و سخىترين مردم بود.
شبى صداى هولناكى به گوش مردم مدينه رسيد كه همه وحشتزده به سوى آن صدا شتافتند. در اين ميان ديدند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پيش از همه بيرون آمده در حالى كه سوار بر اسب ابو طلحه شده و شمشير بر گردن انداخته و به مردم مىفرمايد: نترسيد، چيزى نيست، عجب اسب تيز تكى است!
(5) 26. على عليه السّلام فرمود: چون تنور جنگ گرم مىشد و دو لشكر به هم مىرسيدند ما به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پناهنده مىشديم و هيچ كس به دشمن نزديكتر از آن حضرت نبود.
(6) 27. ابو سعيد خدرى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از دختران پردهنشين باحياتر بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:24
و هر گاه چيزى را دوست نمىداشت از قيافه آن حضرت درمىيافتيم.
(1) 28. امام صادق عليه السّلام به حفص بن غياث فرمود: اى حفص، هر كه صبر كند اندكى صبر كرده و هر كه بىتابى كند اندكى بىتابى كرده است. سپس فرمود: در همه كارهايت صبر پيشهساز، زيرا خداى بزرگ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را به پيامبرى برانگيخت و او را امر به صبر و مدارا نمود و فرمود: «بر آنچه مىگويند صبر كن و به طورى شايسته از آنان دورى گزين، و مرا با تكذيبكنندگان توانگر و مرفّه واگذار «1»»، و نيز فرمود: «بدى ديگران را با بهترين روش دور كن، تا آن كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوست گرم و صميمى است. و از اين خصلت برنخورند جز كسانى كه صبر پيشه كنند و كسى كه داراى بهرهاى بزرگ [از انديشه و خرد] است» «2» رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هم صبر نمود تا او را به چيزهاى بزرگ متهم كردند. از اين رو دلتنگ شد و خداوند اين آيه را نازل نمود: «و ما به خوبى مىدانيم كه تو سينهات از آنچه مىگويند تنگ مىشود. پس به همراه ستايش پروردگارت تسبيحگوى و از سجدهگزاران باش «3».» باز هم او را تكذيب كردند و متهم نمودند و حضرت غمگين شد و خداوند اين آيه را فرستاد: «ما به خوبى مىدانيم كه آنچه مىگويند تو را غمگين مىكند. اما آنان تو را تكذيب نمىكنند بلكه اين ستمگران آيات خدا را تكذيب مىكنند.
البته پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و بر تكذيب شدن صبر كردند، و آزارها ديدند تا آنكه يارى ما به آنان رسيد «4».»
پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خود را به صبر ملزم ساخت، تا آنكه آنها پا را فراتر نهاده و نام خدا را بر زبان آورده، او را تكذيب نمودند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: در باره خودم و خاندان و آبرويم صبر كردم ولى در باره بدگفتن به معبودم صبر ندارم. آنگاه خداوند
______________________________
(1) مزّمّل/ 10 و 11.
(2) فصّلت/ 34 و 35.
(3) حجر/ 97 و 98.
(4) انعام/ 33 و 34.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:25
اين آيه را نازل كرد: «ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچ خستگى به ما نرسيد، پس [تو هم خسته نشو و] بر آنچه مىگويند صبر كن «1».»
(1) پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در همه احوال صبر كرد تا او را به امامان از عترتش مژده دادند و آنان به داشتن صبر معرفى گرديدند. خداوند والامقام فرمود: «و از آنان پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت كنند، چون صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند «2».»
اينجا بود كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «صبر نسبت به ايمان مانند سر است نسبت به بدن.» خداوند هم از صبر او قدردانى كرد و اين آيه را نازل فرمود: «كلمه نيكوى پروردگارت [و وعدههاى نجات و پيروزى او] در باره بنى اسرائيل انجام يافت به پاداش صبرى كه كردند، و آنچه را فرعون و قومش مىساختند و آنچه را برمىافراشتند واژگون نموديم «3».» پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «اين هم بشارت است و هم انتقام».
آنگاه خداوند پيكار با مشركان را براى او روا دانست و اين آيه را نازل كرد:
«هر كجا مشركان را يافتيد بكشيد و آنان را بگيريد و محاصره كنيد و در هر كمينگاهى بر سر راهشان بنشينيد «4». و هر كجا بر آنان دست يافتيد بكشيدشان «5».» پس خداوند آنان را به دست رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و دوستانش به قتل رساند و پاداش صبر آن حضرت را به او عنايت فرمود، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره كرده است. پس هر كه صبر كند و به حساب خدا گذارد، از دنيا بيرون نرود تا آنكه خداوند چشم او را در باره دشمنانش روشن كند، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره خواهد نمود.
(2) 29. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود كه جبرئيل نزد او آمد و گفت: يا رسول اللَّه، خداوند مرا با هديهاى به سوى تو فرستاده كه چنين هديهاى را پيش از شما به هيچ كس عطا
______________________________
(1) ق/ 38 و 39.
(2) سجده/ 24.
(3) اعراف/ 137.
(4) توبه/ 6.
(5) بقره/ 191.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:26
نكرده است. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آن هديه چيست؟ گفت: صبر، و نيكوتر از صبر.
فرمود: آن چيست؟ گفت: رضا، و نيكوتر از آن. فرمود: أن چيست؟ گفت: زهد، و بهتر از آن. فرمود: آن چيست؟ گفت: اخلاص، و بهتر از آن. فرمود: آن چيست؟
گفت: يقين، و بهتر از آن. فرمود: گفتم: آن چيست اى جبرئيل؟ گفت: نردبان آن توكل بر خداست. گفتم: توكل بر خدا چيست؟ گفت: دانستن آنكه مخلوق [بدون خواست خدا] نه زيانى تواند زد و نه سودى تواند رساند. نه مىتواند عطا كند و نه منع نمايد. و نيز نوميد بودن از مخلوق. هر گاه بنده چنين باشد ديگر براى هيچ كس جز خدا عملى انجام نمىدهد و جز خدا به كسى اميد نمىبندد و از كسى نمىترسد و به هيچ كس جز خدا چشم طمع نمىدوزد؛ اين است توكل.
(1) پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: گفتم: اى جبرئيل، تفسير صبر چيست؟ گفت: آن است كه آدمى در سختى شكيبايى كند همان گونه كه در شادى شكيبايى مىكند، و در هنگام نيازمندى شكيبايى كند چنان كه در وقت بىنيازى شكيبايى مىكند، و در بلا و گرفتارى شكيبايى كند چنان كه در عافيت و سلامتى شكيبايى مىكند. بنا بر اين از حال خود از بلايى كه به او مىرسد نزد كسى شكايت نكند.
گفتم: تفسير قناعت چيست؟ گفت: آن است كه به آنچه از دنيا به او مىرسد قناعت ورزد؛ با چيز كم بسازد و بر عطاى اندك سپاس گزارد.
گفتم: تفسير رضا چيست؟ گفت: كسى كه از آقاى خود راضى است بر او خشم نمىگيرد، چه به نعمتهاى دنيا برسد چه نرسد. و هيچ گاه به عمل اندك خود راضى نمىگردد.
گفتم: تفسير زهد چيست؟ گفت: زاهد دوست مىدارد كسى را كه خالقش را دوست مىدارد، و دشمن مىدارد كسى را كه خالقش را دشمن مىدارد. از حلال دنيا احتياط و دورى مىكند و به حرام آن اعتنا نمىنمايد، زيرا حلال آن حساب دارد و حرامش عقاب. بر همه مسلمانان مهر مىورزد چنان كه به خود مهر مىورزد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:27
از سخن [بيهوده] خوددارى مىكند چنان كه از مردارى كه بوى گندش بلند شده دورى مىكند. از كالاى بىارزش دنيا و زرق و برق آن دورى مىكند چنان كه از آتش دورى مىنمايد كه مبادا شعلهاش او را فرا گيرد. آرزوى خود را كوتاه مىسازد و مرگ او پيش چشمش مجسّم است.
گفتم: اى جبرئيل، تفسير اخلاص چيست؟ گفت: با اخلاص كسى است كه از مردم چيزى نخواهد تا خود بدان دست يابد، و هر گاه به دست آورد بدان راضى مىشود، و اگر چيزى در دستش باقي ماند در راه خدا مىبخشد. و چون از مردم درخواستى نكرد به بندگى خود در برابر خداوند اقرار نموده، و اگر به چيزى دست يافت و بدان راضى شد پس از خداوند راضى شده و خداى بزرگ نيز از او راضى است. و اگر چيزى در راه خدا بخشيد در حدّ وثوق و اعتماد به خداى خود قرار دارد.
گفتم: تفسير يقين چيست؟ گفت: مؤمن چنان براى خدا كار مىكند كه گويى خدا را مىبيند، و اگر او خدا را نمىبيند. خدا او را مىبيند و به طور يقين مىداند كه آنچه به او رسيده نمىتوانست از او خطا برود، و آنچه از او خطا رفته نمىتوانست به او برسد. اينها كه گفته شد شاخههاى توكل و نردبان زهد است.
(1) 30. امام باقر عليه السّلام مىفرمود: فرشتهاى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: اى محمّد، خدايت سلام مىرساند و مىفرمايد: اگر بخواهى همه ريگهاى مكه را برايت طلا سازم! آن حضرت سر به سوى آسمان برداشت و گفت: پروردگارا، مىخواهم روزى سير باشم و سپاس تو گويم، و روزى گرسنه باشم و از تو درخواست نمايم.
(2) 31. امام باقر عليه السّلام مىفرمود: فرشتهاى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:
خداوند تو را مختار فرموده كه بندهاى فروتن و رسول باشى يا پادشاه و رسول! آن حضرت به جبرئيل عليه السلام نگاه كرد و او با دست اشاره كرد كه فروتنى اختيار كن.
پس حضرت فرمود: مىخواهم بندهاى فروتن و رسول باشم. آن فرشته در حالى كه
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:28
كليدهاى خزائن زمين را در دست داشت گفت: اگر پادشاهى را هم بپذيرى از مقامى كه نزد خدا دارى نخواهد كاست.
(1) 32. على عليه السّلام در وصف پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و تأسّى به آن حضرت فرمود: پيامبر پاك و پاكيزه خود را سرمشق گير ... كه از دنيا نيم لقمهاى برگرفت و چشمى بدان ندوخت.
از همه كس پهلويش از دنيا لاغرتر و شكمش از دنيا خالىتر بود. دنيا بر او عرضه شد ولى نپذيرفت. و هر گاه دانست كه خداوند چيزى را دشمن دارد او نيز آن را دشمن داشت و چيزى را كه خدا حقير دانست او نيز حقير شمرد. و اگر خصلتى جز اين در ما نبود كه دوست مىداريم آنچه را خدا دشمن داشته، و بزرگ مىداريم چيزى را كه خدا كوچك شمرده، همين در مخالفت و دشمنى ما با خدا و سرپيچى از فرمان او بس بود! همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر روى زمين غذا مىخورد. چون بندگان مىنشست.
كفش خود را به دست خويش پينه مىزد و لباسش را وصله مىدوخت. بر الاغ بىپالان سوار مىشد و ديگرى را هم در رديف خود سوار مىكرد. و چون ديد پرندهاى با نقش و نگار بر در اتاقش آويخته، به يكى از زنان خود فرمود: اى فلانى، اين پرده را از نظرم دور دار، كه هر گاه به آن مىنگرم به ياد دنيا و زرق و برق آن مىافتم! پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله قلبا از دنيا روى گرداند و ياد آن را در درون خود بكشت. او دوست داشت زينتهاى دنيا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامهاى زيبا و فاخر از آن برگيرد و آن را خانه هميشگى خود پندارد و اميد اقامت در آن را در سر بپروراند.
پس دنيا را به كلى از جان خود بيرون كرد و ياد آن را از دل براند و آن را از نظر پنهان داشت. آرى هر كه چيزى را دشمن دارد نگاه به آن را نيز دشمن دارد و خوش ندارد نامى از آن در نزد او به ميان آيد.
(2) 33. امام صادق عليه السّلام فرمود: چيزى از دنيا براى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خوشتر از آن نبود كه در دنيا گرسنه و ترسناك [از خدا و نگران از اوضاع] باشد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:29
(1) 34. حضرت حسين بن على عليه السّلام ضمن خبرى طولانى در شرح حال رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آن حضرت از ترس خدا چندان مىگريست كه جاى نمازش تر مىشد، با آنكه گناهى نداشت.
(2) 35. روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چندان مىگريست كه بيهوش مىگشت.
به آن حضرت عرض شد: مگر خداوند گناهان گذشته و آينده شما را نبخشوده است؟
فرمود: آيا بنده شكرگزار خدا نباشم؟ ... بيهوشىهاى على بن ابى طالب عليه السّلام نيز در مقامات عبادت و بندگى چنين بود.
(3) 36. روايت است كه ابراهيم خليل عليه السّلام هنگامى كه به نماز مىايستاد از ترس خدا صدايى مانند صداى جوشش ديگ از او شنيده مىشد، و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيز چنين بود.
(4) 37. ابو سعيد خدرى گويد: چون آيه شريفه اذكروا اللّه ذكرا كثيرا «1» (خدا را فراوان ياد كنيد) نازل شد، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آن قدر به ذكر خدا مشغول شد كه كفّار گفتند: او جن زده و ديوانه گشته است.
(5) 38. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روزى هفتاد بار به درگاه خدا توبه مىكرد. راوى گويد: گفتم: آيا آن حضرت مىگفت:
«استغفر اللَّه و أتوب اليه»؟
فرمود: نه، بلكه مىگفت:
«أتوب الى اللَّه»
. گفتم: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله توبه مىكرد و هيچ گاه برنمىگشت ولى ما توبه مىكنيم و باز به گناه برمىگرديم! امام عليه السّلام فرمود: بايد از خدا كمك خواست.
(6) 39. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از هيچ مجلسى- گرچه كوتاه- برنمىخاست مگر اينكه بيست و پنج بار استغفار مىكرد.
(7) 40. امير مؤمنان عليه السّلام هر گاه به وصف رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىپرداخت مىفرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از همه مردم بخشندهتر، دليرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرمخوتر و
______________________________
(1) احزاب/ 41.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:30
خوش معاشرتتر بود. هر كه در ابتدا او را مىديد هيبتش او را مىگرفت، و هر كه با حضرتش آميزش مىنمود و شناخت پيدا مىكرد به او علاقمند مىگرديد. من كه پيش از او و بعد از او مانندش را نديدهام.
(1) 41. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: به اخلاق نيك آراسته گرديد، كه خداوند مرا به اخلاق نيك برانگيخته است. و از اخلاقهاى نيك آن است كه آدمى گذشت كند از كسى كه به او ستم كرده، و بخشش كند به كسى كه او را محروم ساخته، و بپيوندد با كسى كه از او بريده، و عيادت كند از كسى كه او را عيادت نمىكند.
(2) 42. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: از سوگندهاى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اين بود كه مىگفت:
«لا، و استغفر اللَّه»
نه، و از خدا آمرزش مىخواهم «1».
(3) 43. عبد اللَّه بن عمر گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه خشنودى و خشم از چهرهاش شناخته مىشد. به هنگامى كه خشنود مىشد چهرهاش چون آينه مىدرخشيد به حدّى كه مىتوان گفت نقش ديوار در چهرهاش مىافتاد. و چون خشم مىگرفت رنگ مباركش گرفته و تيره مىگشت.
(4) 44. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آيا به شما خبر ندهم كه كدامتان بيشتر به من شباهت داريد؟ گفتند: چرا، اى رسول خدا. فرمود: كسى كه خلقش نيكوتر، و برخوردش با مردم ملايمتر، و با خويشانش نيكوكارتر باشد، و برادران دينيش را بيش از همه دوست داشته، و بر حق صبورتر، و خشم خود را فروخورندهتر، و گذشتش از همه بهتر، و در حال خشنودى و خشم از همه باانصافتر باشد.
(5) 45. غزالى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه خيلى خوشحال مىشد محاسن خويش را زياد دست مىكشيد.
______________________________
(1) در عرب رسم است كه هنگام سوگند كلمه «لا» مىگويند سپس سوگند مىخورند مانند: «لا و ربّك».
و در اينجا مراد اين است كه آن حضرت پس از گفتن «لا» سوگند نمىخورد و به جاى آن استغفار مىكرد. (اقتباس از مرآة العقول علّامه مجلسى).
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:31
(1) 46. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بخشندهترين مردم بود، هرگز شبى نمىگذشت كه درهم و دينارى نزد او بماند، و اگر چيزى زياد مىآمد و تا شب كسى را نمىيافت كه به او ببخشد، به خانه نمىرفت تا آن را به مستحقش برساند. از آنچه خداوند روزيش كرده بود بيش از آذوقه همان سال برنمىداشت، آن هم از ميسورترين چيزى كه مىيافت از خرما و جو، و بقيه را در راه خدا مصرف مىكرد.
هر چه از او مىخواستند عطا مىكرد، آنگاه سراغ آذوقه سال خود مىرفت و از آن هم ايثار مىنمود، و بسا پيش از تمام شدن سال اگر چيزى به دستش نمىرسيد خودش نيازمند آذوقه مىشد ... حق را جارى مىكرد گرچه براى او يا براى يارانش زيان داشته باشد ... در ميان دشمنان بدون نگهبان آمد و شد مىكرد ... هرگز چيزى از امور دنيا او را به ترس و وحشت نمىافكند ... با فقرا مىنشست و با تهيدستان هم غذا مىشد. اهل فضل را به خاطر اخلاقشان احترام مىكرد، و با نيكى كردن به اشخاص آبرومند با آنان خو مىگرفت. با خويشانش پيوند و رفت و آمد داشت بدون آنكه آنان را بر كسانى كه از آنان برتر بودند، مقدم بدارد. به هيچ كس ستم نمىكرد، و پوزش عذرخواهان را مىپذيرفت ... آن حضرت غلامان و كنيزانى داشت ولى در خوراك و پوشاك بر آنان برترى نداشت. ساعتى از وقت او در غير بندگى خدا و غير كار لازمى كه صلاح او در آن بود نمىگذشت. گاه به باغ و بستان ياران خود سر مىزد. هيچ گاه مسكينى را به خاطر تهيدستى يا بيماريش كوچك نمىشمرد، و از هيچ پادشاهى به خاطر ملك و سلطنتش نمىترسيد. فقير و پادشاه را يكسان به سوى خدا دعوت مىفرمود.
(2) 47. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از همه كس ديرتر به خشم مىآمد و زودتر خشنود مىشد. وى مهربانترين و خيرخواهترين و سودمندترين كس براى مردم بود.
(3) 48. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه خوشحال و خشنود مىشد خشنوديش از همه كس نيكوتر بود. در پند و موعظه جدى بود. هنگام خشم- كه جز براى خدا
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:32
خشم نمىگرفت- چيزى تاب مقاومت در برابر خشم او را نداشت. آن حضرت در همه كارهايش اين چنين جدى بود. چون مصيبتى به او مىرسيد كارش را به خداوند واگذار مىكرد و از حول و قوت خويش بيزارى مىجست و از خداوند راه چاره طلب مىكرد.
(1) 49. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بدانيد كه هر عبادتى در آغاز افراطى دارد، سپس به فترت و سستى مىگرايد. هر كه افراط در عبادتش به سنّت من بينجامد راه را يافته است، و هر كه با سنّت من مخالفت ورزد گمراه گشته و عملش تباه خواهد شد. بدانيد كه من هم نماز مىخوانم و هم مىخوابم، هم روزه مىگيرم و هم افطار مىكنم، هم مىخندم و هم مىگريم. پس هر كه از راه روشن و سنّت من روى گرداند از من نيست.
مؤلف: اخبار در مطالب گذشته بيش از حدّ شمار است، و ما از هر بابى يك يا دو خبر آورديم. اما جزئيات زندگانى آن حضرت بسيار است «1».
______________________________
(1) به ملحقات شمايل پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در آخر كتاب مراجعه فرماييد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:33
(1)
2 آداب معاشرت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله
(2) 50. امام صادق عليه السّلام به بحر سقّاء فرمود: اى بحر، خوش خلقى مايه آسانى امور و شادىزاست ... سپس حديثى نقل فرمود كه مىرساند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خوش خلق بود.
(3) 51. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه از نيكىهايش قدردانى نمىشد، در صورتى كه نيكىهاى آن حضرت بر قرشى و بر عرب و عجم جارى بود. كيست كه بيش از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به اين مردم نيكى كرده باشد؟! ما اهل بيت نيز از نيكىهاى ما قدردانى نمىشود، همچنين مؤمنان برگزيده نيز از نيكىهاشان قدردانى نمىگردد (بنا بر اين نبايد دلسرد شد و دست از نيكى به ديگران كشيد).
(4) 52. به روايت ديلمى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لباس خود را وصله مىزد، كفش خود را مىدوخت، گوسفندان خود را مىدوشيد، با بردگان غذا مىخورد، بر زمين مىنشست، بر درازگوش سوار مىشد و ديگرى را نيز ترك خود سوار مىكرد. حيا
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:34
مانع نمىشد كه شخصا نيازمنديهاى خود را از بازار تهيه كند و خود به خانه برد. با ثروتمند و فقير دست مىداد و دست خود را نمىكشيد تا طرف مقابل دست خود را بكشد. با هر كس روبرو مىشد از ثروتمند و فقير و بزرگ و كوچك سلام مىكرد.
چيزى را كه به آن دعوت مىشد كوچك نمىشمرد گرچه پستترين نوع خرما بود.
آن حضرت كم خرج، بلند طبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. هميشه لبخند بر لب داشت ولى بلند نمىخنديد، و غمگين به نظر مىرسيد اما عبوس و دژم نبود. فروتن بود اما خود را كوچك نمىنمود، بخشنده بود اما اسراف نمىورزيد، و نازكدل و مهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روى سيرى باد گلو نزد، و هرگز دست طمع به سوى كسى نگشود.
(1) 53. به روايت طبرسى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در آينه نگاه مىكرد و موى سر را صاف مىكرد و شانه مىزد، و بسا به آب نگاه مىكرد و موى سر را مرتب مىساخت. نه تنها براى خانواده خود كه براى يارانش نيز خود را مىآراست، و مىفرمود: خداوند دوست دارد كه بندهاش هنگامى كه براى ديدن برادران از خانه بيرون مىرود خود را آماده و آراسته نمايد.
(2) 54. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پنج چيز است كه تا دم مرگ از آنها دست بر نمىدارم: روى زمين با بردگان غذا خوردن، بر الاغ پالاندار سوار شدن، شير بز را با دست خود دوشيدن، لباس پشمينه پوشيدن و به كودكان سلام كردن، تا آنكه پس از من سنّت شود.
(3) 55. به روايت قطب راوندى، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر كوچك و بزرگ سلام مىكرد.
(4) 56. امير مؤمنان عليه السّلام به مردى از قبيله سعد فرمود: ... صبح يكى از روزها رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به سراغ من و فاطمه آمد و ما هنوز در بستر خواب بوديم، فرمود:
سلام بر شما. ما در آن شرايط شرم كرده، جواب نگفتيم. بار ديگر فرمود: سلام بر
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:35
شما. باز جواب نداديم. بار سوم فرمود: سلام بر شما. ما ترسيديم كه اگر جواب نگوييم آن حضرت باز گردد، زيرا عادت حضرتش چنين بود كه سه بار سلام مىكرد، اگر جواب مىشنيد داخل مىشد و گر نه بازمىگشت. پس گفتيم: و سلام بر شما اى رسول خدا، بفرماييد، و حضرت داخل شد ...
(1) 57. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به زنان سلام مىكرد و آنان نيز پاسخ مىگفتند. و امير مؤمنان عليه السّلام به زنان سلام مىكرد ولى كراهت داشت كه به زنان جوان سلام كند و مىفرمود: مىترسم از آهنگ صداى آنان خوشم آيد، آنگاه زيان اين كار بيش از اجرى كه در نظر دارم بر من وارد شود.
(2) 58. به روايت عبد العظيم حسنى رحمه اللَّه، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سه گونه مىنشست: گاه [كف پاها را زمين نهاده] ساقهاى پاها را بلند مىكرد و دو دست خود را جلو آن قرار مىداد و ساق دست را در كف دست ديگر مىگرفت (چنبك مىزد)، و گاه دو زانو مىنشست، و گاه يك پا را تا كرده زير ران مىنهاد و پاى ديگر را روى آن مىخواباند، و هرگز ديده نشد كه آن حضرت [مانند متكبران] چهار زانو بنشيند.
(3) 59. على عليه السّلام فرمود: هرگز نشد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با كسى دست دهد و زودتر از او دستش را بكشد، بلكه درنگ مىكرد تا او دستش را بيرون كشد. و هرگز كسى با آن حضرت در كارى يا سخنى مشاركت نكرد كه حضرت زودتر از او دست از كار كشد بلكه صبر مىكرد تا وى دست از كار بكشد. و نشد كسى با آن حضرت گفتگو را آغاز كند و حضرت پيش از او سكوت كند. و هرگز ديده نشد كه نزد كسى پاى خود را دراز كند. و هرگز ميان دو كار مخيّر نشد مگر اينكه دشوارترين آنها را اختيار مىفرمود. و در ستمى كه به او مىشد در صدد انتقام بر نمىآمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود، كه در اين صورت به خاطر خدا خشم مىگرفت. و هرگز در حال تكيه دادن چيزى نخورد تا از دنيا رحلت فرمود.
و چيزى از آن جناب درخواست نشد كه «نه» بگويد. و هرگز حاجتمندى را
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:36
رد نكرد جز آنكه يا حاجت او را بر مىآورد، يا او را با سخنى نرم و دلنواز خرسند مىساخت. نمازش در عين تماميت از نماز همه مردم سبكتر، و خطبهاش از همه كوتاهتر و از بيهوده گويى بر كنار بود. و چون از راه مىرسيد از بوى خوشش شناخته مىشد. و چون با ديگران بر سر يك سفره مىنشست اول كسى بود كه شروع به غذا خوردن مىكرد و آخرين كسى بود كه از غذا دست مىكشيد، و هنگام غذا خوردن از جلو خود ميل مىفرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوى ديگر هم مىبرد.
(1) آشاميدنى را با سه نفس مىآشاميد، و آب را مىمكيد و يكباره سر نمىكشيد.
دست راستش به خوردن و آشاميدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با دست راست چيزى نمىگرفت و نمىداد، و دست چپش براى ساير اعضاى بدنش بود «1». در همه كارها چون لباس پوشيدن، كفش پوشيدن و از مركب پياده شدن شروع با دست يا پاى راست را دوست داشت.
چون كسى را صدا مىزد سه بار تكرار مىكرد، ولى در سخن گفتن يك بار بيشتر نمىگفت. و اگر اذن دخول مىگرفت سه بار تكرار مىفرمود. كلامش روشن بود و هر شنوندهاى آن را مىفهميد. به هنگام سخن گفتن سفيدى دندانش برق مىزد، و اگر او را مىديدى مىگفتى دندانهاى پيش او فاصله دارد ولى فاصله نداشت.
نگاه كردنش كوتاه بود و به كسى خيره نمىشد. با كسى سخنى را كه او خوش نمىداشت نمىگفت. هنگام راه رفتن مانند كسى كه از سراشيبى فرود مىآيد قدم بر مىداشت. مىفرمود: بهترين شما خوشخوترين شماست. هيچ خوراكى را نكوهش يا ستايش نمىكرد. ياران آن حضرت در حضور او كشمكش و بگو مگو نمىكردند.
هر كس از او سخن مىگفت، مىگفت: هيچ كس را مانند آن جناب صلّى اللَّه عليه و آله پيش از آن و
______________________________
(1) در روايت است كه
اليمين للوجه، و اليسار للفرج
«دست راست براى صورت و بالاتنه است، و دست چپ براى پايين تنه».
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:37
بعد از آن نديده و نخواهم ديد.
(1) 60. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگاهش را ميان يارانش تقسيم مىكرد و به اين و آن يك نواخت مىنگريست. آن حضرت در ميان ياران هرگز پاى خود را دراز نكرد. و اگر مردى با آن حضرت دست مىداد حضرت دست او را رها نمىكرد تا او دست خود را عقب بكشد، و چون مردم اين نكته را فهميدند چون با آن حضرت دست مىدادند فورا دست خود را از دست حضرتش بيرون مىكشيدند.
به روايتى ديگر: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز سائلى را رد نكرد، اگر چيزى داشت مىداد، و گر نه مىفرمود: خدا برساند.
(2) 61. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه با كسى مىنشست از جا بر نمىخاست تا همنشين او از جا برخيزد.
(3) 62. به روايت طبرسى: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به هنگام سخن گفتن لبخند مىزد.
(4) 63. يونس شيبانى گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: شما با يك ديگر چگونه شوخى مىكنيد؟ گفتم: خيلى كم! فرمود: چرا شوخى نمىكنيد؟! شوخى از خوشخويى است. و با شوخى مىتوانى برادر دينى خود را شاد سازى. همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردم شوخى مىكرد و مىخواست بدين وسيله آنان را شاد سازد.
(5) 64. امام صادق عليه السّلام فرمود: مؤمنى نيست مگر آنكه از شوخى بهرهاى دارد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيز شوخى مىكرد ولى جز سخن حق چيزى نمىگفت.
(6) 65. معمّر بن خلّاد گويد: از حضرت رضا عليه السّلام پرسيدم و گفتم: قربانت گردم، آدمى در ميان گروهى قرار دارد، سخنى به ميان مىآيد كه همه شوخى مىكنند و مىخندند، اين چه صورت دارد؟ فرمود: مانعى نيست، اگر نباشد- و من يقين كردم منظور آن حضرت آن است كه فحش و ناسزايى در ميان نباشد- سپس فرمود: مردى از اعراب باديهنشين نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىآمد و براى آن حضرت هديه مىآورد و همان جا مىگفت: پول هديه مرا مرحمت كن! و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از اين سخن
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:38
مىخنديد. و هر گاه غمگين مىشد مىفرمود: اعرابى چه مىكند؟ كاش نزد ما مىآمد [و با سخنانش ما را مىخندانيد].
(1) 66. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيشتر اوقات رو به قبله مىنشست.
(2) 67. به روايت طبرسى: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چنان بود كه كودك را براى دعاى بركت يا نامگذارى حضور انورش مىآوردند و آن حضرت به احترام كسانش او را در دامن خود مىنشانيد، و گاه مىشد كه كودك در دامان آن حضرت ادرار مىكرد، برخى از كسانى كه ناظر بودند به روى كودك فرياد مىزدند، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: با تندى از ادرار كودك جلوگيرى نكنيد، او را رها كنيد تا كاملا ادرار كند. آنگاه به دعا و نامگذارى وى مىپرداخت و كسان كودك نيز خوشحال مىشدند و آزردگى و ملالت خاطرى از اين حادثه در پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمىديدند، و چون از نزد آن حضرت بازمىگشتند ايشان لباس خود را آب مىكشيد.
(3) 68. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه سواره بود نمىگذاشت كسى پياده همراه او حركت كند، يا او را با خود سوار مىكرد، و اگر وى نمىپذيرفت حضرت مىفرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر دارى منتظر من بمان.
(4) 69. در اخبار آمده: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هيچ گاه براى خود از كسى انتقام نگرفت، بلكه آزار دهندگان را مىبخشيد و از آنان گذشت مىفرمود.
(5) 70. به روايت طبرسى: ... (مانند روايت 61 است)
(6) 71. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اگر يكى از يارانش را سه روز پياپى نمىديد از حال وى جويا مىشد، اگر در سفر بود برايش دعا مىكرد، اگر در شهر بود به ديدارش مىرفت، و اگر بيمار بود از او عيادت مىفرمود.
(7) 72. انس گويد: نه سال خدمتگزارى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله كردم، هرگز ياد ندارم كه در اين مدت به من فرموده باشد: چرا فلان كار را نكردى؟! و هرگز در كارى بر من ايراد نگرفت.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:39
(1) 73. انس گويد: به خدايى كه پيامبر را به حق مبعوث كرد، هرگز نشد كه آن حضرت در كارى كه خوشايندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنين كردى؟! و هيچ گاه همسرانش مرا ملامت نكردند جز آنكه مىفرمود: كارى به او نداشته باشيد، تقدير و سرنوشت چنين بوده است.
(2) 74. و نيز گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را كسى از ياران يا ديگران صدا نمىزد جز آنكه در جواب مىفرمود: لبّيك.
(3) 75. و نيز گويد: آن حضرت براى احترام و به دست آوردن دلهاى ياران خود آنان را به كنيه صدا مىزد «1»، و براى كسانى كه كنيه نداشتند كنيه قرار مىداد و مردم نيز او را به همان كنيه مىخواندند. همچنين براى زنان فرزنددار و بىفرزند و حتى بچهها كنيه قرار مىداد و بدين وسيله دلهاى آنان را به دست مىآورد.
(4) 76. هر گاه كسى بر آن حضرت وارد مىشد حضرت تشكچهاش را به او مىداد، و اگر شخص تازه وارد نمىخواست قبول كند او را سوگند مىداد تا بپذيرد.
(5) 77. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در ماه مبارك رمضان مانند باد تند و سريع بود كه چيزى در دستش قرار نمىگرفت و هر چه داشت انفاق مىكرد.
(6) 78. عجلان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام بودم كه سائلى آمد، امام برخاست و از سبدى كه در آن خرما بود دست خود را پر كرد و به سائل داد. سائلى ديگر آمد، امام دوباره برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. سائل سومى آمد، باز برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل ديگر آمد، امام فرمود:
خداوند روزىرسان ما و شماست! سپس فرمود: كسى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيزى از دنيا نمىخواست مگر اينكه عطا مىفرمود، تا آنكه زنى پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چيزى بخواه، اگر فرمود: فعلا چيزى نداريم، بگو: پيراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پيراهن خويش را
______________________________
(1) به پاورقى صفحه 86 رجوع شود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:40
در آورد و نزد پسر افكند (و به او عطا فرمود)، آنگاه خداوند آن حضرت را به ميانهروى ادب فرمود و اين آيه را فرستاد: و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك «1» «دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نيز به طور كلى باز مكن (هر چه دارى مده) كه در غير اين صورت ملول و دلتنگ خواهى نشست».
(1) 79. امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از هديّه ميل مىكرد و از صدقه ميل نمىفرمود.
(2) 80. موسى بن عمران بن بزيع گويد: به امام رضا عليه السّلام عرض كردم: قربانت گردم، مردم روايت كنند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه از راهى مىرفت، در هنگام مراجعت از راهى ديگر بازمىگشت، آيا چنين است؟ فرمود: آرى، من هم بسيارى از اوقات چنين مىكنم، تو نيز چنين كن، و آگاه باش كه اين كار برايت روزىآورتر است.
(3) 81. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پس از طلوع آفتاب از خانه بيرون مىرفت.
(4) 82. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه داخل منزلى (يا مجلسى) مىشد در نزديكترين جا به محل ورود خود مىنشست.
(5) 83. در كتاب «عوالى اللئالى» گويد: نقل است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خوش نمىداشت كسى پيش پاى وى برخيزد، و مردم نيز از اين جهت پيش پاى حضرتش بر نمىخاستند، ولى هنگامى كه حضرت براى رفتن بر مىخاست آنان نيز با او بر مىخاستند و تا در منزل بدرقهاش مىكردند.
(6) 84. اسحاق بن عمّار گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه اراده جنگ مىكرد زنان خود را فرا مىخواند و با آنان مشورت مىكرد، سپس خلاف نظر آنان عمل مىنمود.
______________________________
(1) اسراء/ 29.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:41
(1) 85. در «مناقب» گويد: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در وقت نيم روز در اتاق امّ سلمه مىخوابيد، و او عرق آن حضرت را جمع مىكرد و داخل عطر مىنمود.
ملحقات
(2) 1) امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با بندگان خدا به اندازه عقل خود سخن نگفت. خود آن حضرت فرموده است: ما گروه پيامبران مأموريم با مردم به اندازه عقل آنان سخن گوييم.
(3) 2) و نيز فرمود: ما گروه پيامبران همان گونه كه مأموريم واجبات را بر پا داريم مأموريم با مردم به مدارا رفتار كنيم.
(4) 3) (تكرار روايت 2 است).
(5) 4) سعد بن هشام گويد: نزد عايشه رفتم و از وى در باره اخلاق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيدم، گفت: آيا قرآن نمىخوانى؟ گفتم: چرا، گفت: اخلاق رسول خدا [همان دستورات اخلاقى] قرآن است.
(6) 5) پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مردانگى و جوانمردى ما خاندان، در گذشتن از كسانى است كه به ما ستم كردهاند و بخشش به كسانى است كه ما را محروم ساختهاند.
(7) 6) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم مرا دستور داده كه مسلمانان فقير را دوست بدارم.
(8) 7) امام صادق عليه السّلام فرمود: صبر، راستگويى، بردبارى و خوشخلقى از اخلاق پيامبران عليهم السّلام است.
(9) 8) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بسيار به درگاه خدا تضرّع و زارى مىنمود و هميشه از خداوند درخواست مىكرد كه او را به آداب پسنديده و اخلاق نيك زينت بخشد، از اين رو در دعاى خود مىگفت: خدايا اخلاق مرا نيكو ساز ... خدايا مرا از اخلاق
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:42
ناپسند دور ساز.
(1) 9) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: فرشته روح الامين- جبرئيل- از سوى پروردگار جهانيان بر من نازل شد و گفت: «اى محمّد، بر تو باد به اخلاق خوش، زيرا- بدخلقى خير دنيا و آخرت را از بين مىبرد.» آگاه باشيد كه شبيهترين شما به من كسانى هستند كه اخلاقشان از همه نيكوتر باشد.
(2) 10) حسين بن زيد گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: فدايت شوم، آيا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز با كسى شوخى مىكرد؟ فرمود: خداوند او را به داشتن خلقى بزرگ ستوده است، در همه پيامبرانى كه خداوند برانگيخت نوعى خشونت و گرفتگى وجود داشت، ولى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را با مهر و رأفت آن حضرت به امتش اين بود كه با آنان شوخى مىكرد تا مبادا عظمتش چندان در آنان تأثير كند كه نتوانند به او نگاه كنند! جدّم على عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله يكى از يارانش را غمگين مىديد با شوخى كردن دل او را شاد مىساخت. آن حضرت مىفرمود: خداوند كسى را كه با ترشرويى با برادرانش ديدار كند دشمن مىدارد.
(3) 11) زيد بن ثابت گويد: چون با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىنشستيم، اگر از آخرت شروع به سخن گفتن مىكرديم او نيز با ما همسخن مىشد، و اگر از دنيا سخن مىگفتيم باز هم با ما همسخن مىشد، و اگر از خوردنيها و آشاميدنيها سخن مىگفتيم باز هم با ما در آن زمينه سخن مىگفت.
(4) 12) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با چشم و ابرو و دست اشاره نمىكرد.
(5) 13) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به يكى از زنان خود فرمود: آيا تو را نهى نكردم كه چيزى را براى فردا ذخيره نكنى؟! زيرا خداوند روزى هر فردايى را خواهد رساند.
(6) 14) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بهترين و گرامىترين خوى پيامبران و راستان و شهدا و صالحان، به ديدار يك ديگر رفتن براى خداست.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:43
(1) 15) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: از اخلاق پيامبران و راستان خوشرويى به هنگام ديدار و دست دادن به هنگام ملاقات است.
(2) 16) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه با مسلمانى ديدار مىكرد نخست با او دست مىداد.
(3) 17) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: هيچ يك از شما يارانم از ديگرى نزد من بدگويى نكند، زيرا من دوست دارم كه با دلى صاف و پاك نزد شما بيايم (و از كسى دلگير نباشم).
(4) 18) پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: ما گروه پيامبران و امينان و پرهيزگاران از تكلّف و زحمت بىجا به خود دادن برى هستيم.
(5) 19) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من برانگيخته شدهام تا مركز حلم و معدن علم و مسكن صبر باشم.
(6) 20) ابو ذر رحمه اللَّه گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بدون امتياز در ميان اصحاب خود مىنشست به گونهاى كه هر گاه شخص غريبى وارد مىشد نمىدانست پيامبر كدام است تا آنكه بپرسد. ما از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خواهش كرديم كه براى خود جاى خاصى قرار دهد تا شخص تازه وارد آن حضرت را بشناسد. پس برايش سكويى از گل ساختيم و حضرت بر آن مىنشست و ما در دو طرف او مىنشستيم.
(7) 21) روايت شده كه از سنن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله آن است كه چون با گروهى سخن مىگويى در ميان آنان فقط به يك فرد معين رو نكنى، بلكه همگان را مورد توجه قرار دهى.
(8) 22) و نيز روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لباس خود را مىدوخت و كفش خود را پينه مىزد، و بيشتر كارى كه در خانه انجام مىداد خياطى بود.
(9) 23) و نيز روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز غلام و كنيز و غير آنان را نزد مگر در راه خدا، و هرگز براى شخص خود از كسى انتقام نگرفت و انتقام او تنها
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:44
براى آن بود كه خواسته باشد يكى از مجازاتهاى الهى را در باره كسى اجرا كند.
(1) 24) امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر به راستگويى و اداى امانت به صاحبش، نيكوكار باشد يا بدكار.
(2) 25) امام صادق عليه السّلام فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانيد، زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله حتى نخ و سوزنى را كه به او سپرده بودند به صاحبش باز مىگرداند.
(3) 26) امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردى وعده نهاد كه در كنار فلان صخره در انتظار او بماند تا بيايد. پيامبر در آنجا ماند و شدت گرمى آفتاب در آن مكان حضرت را رنج مىداد، يارانش گفتند: يا رسول اللَّه، خوب است زير سايه برويد! فرمود: من در اينجا با او وعده نهادهام، و اگر نيامد خلف وعده از او خواهد بود.
(4) 27) امير مؤمنان عليه السّلام مىفرمود: ما خاندان پيامبر دستور داريم بينوايان را طعام دهيم، گرفتاران را در سختىها پناه دهيم و آنگاه كه مردم در خوابند به نماز برخيزيم.
(5) 28) در روايت آمده: براى حضرت رضا عليه السّلام مهمانى رسيد، امام مقدارى از شب را با او نشسته و گفتگو مىكرد، در اين ميان نور چراغ تغيير كرد و كمسو شد، مهمان دست دراز كرد تا چراغ را اصلاح كند، حضرت رضا عليه السّلام جلو دست او را گرفت و پيشدستى نموده، خود به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما مردمى هستيم كه مهمانان خود را به كار نمىگيريم.
(6) 29) حريز بن عبد اللَّه گويد: گروهى از قبيله جهينه بر امام صادق عليه السّلام وارد شدند و آن حضرت از آنان پذيرايى كرد. چون خواستند از حضورش مرخص شوند امام توشه راه برايشان فراهم ساخت و به آنان صله داد و بخشش نمود، سپس به غلامان خود فرمود: از آنان دور شويد و در بستن بارهاشان كمك نكنيد. چون مهمانان از بستن بار و بنه فارغ شدند و براى خداحافظى خدمت آن حضرت آمدند
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:45
گفتند: يا بن رسول اللَّه، ما را به مهمانى پذيرفتى و خوب هم پذيرايى فرمودى، اما در آخر به غلامان خود دستور دادى كه در بستن بارها به ما كمك نكنند؟! فرمود: ما خاندان پيامبر مهمانان را براى رفتن از نزد خود كمك نمىكنيم.
(1) 30) موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه براى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مهمان مىرسيد حضرت با او هم غذا مىشد، و تا مهمان از غذا خوردن دست نمىكشيد آن حضرت نيز دست نمىكشيد.
(2) 31) غزالى گويد: از سنن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در باره مهمان آن است كه او را تا دم درب خانه مشايعت كنند.
(3) 32) يكى از ياران امام صادق عليه السّلام گويد: بسا اتفاق مىافتاد كه امام صادق عليه السّلام از ما با نان روغنى و حلواى روغن و خرما پذيرايى مىكرد و سپس نان و زيتون به ما مىخورانيد. به آن حضرت عرض شد: بهتر است حسابشدهتر كار كنيد تا اعتدال رعايت شود! فرمود: ما به حساب و تدبير خدا كار مىكنيم؛ وقتى خدا به ما گشايش دهد ما نيز در زندگى گشايش مىدهيم، و هر گاه تنگ گيرد ما نيز جمع و جورتر خرج مىكنيم.
(4) 33) امام صادق عليه السّلام به يارانش مىفرمود: كسى كه به شما اظهار دوستى مىكند با ذكر عيبهايش به او طعنه نزنيد و خوى زشتى را كه گرفتار آن است به رخ او نكشيد، زيرا اين كار نه از اخلاق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و نه از اخلاق اولياى خداست.
(5) 34) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر مرا براى خوردن پاچه گوسفندى هم دعوت كنند مىپذيرم، و چنانچه آن را به من هديه دهند قبول مىكنم.
(6) 35) معمّر بن خلّاد گويد: يكى از غلامان حضرت رضا عليه السّلام به نام سعد از دنيا رفت، حضرت فرمود: مردى صاحب فضل و امانت را به من معرفى كن. عرض كردم: من به شما معرفى كنم؟! امام بسان مردى خشمگين فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با ياران خود مشورت مىكرد، سپس به آنچه تصميم مىگرفت عمل مىكرد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:46
(1) 36) امام عسكرى عليه السّلام فرمود: به پدر بزرگوارم عرض كردم: هنگامى كه يهود و مشركان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله عناد و لجاجت مىورزيدند، آيا آن حضرت با آنان مناظره و احتجاج مىكرد؟ فرمود: آرى، بارها و بارها اين اتفاق افتاد.
(2) 37) پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: از نخستين چيزهايى كه خداوند مرا از آنها نهى كرد نزاع و كشمكش با مردم بود.
(3) 38) امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: وقتى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيزى مىخواستند، اگر مىخواست آن را انجام دهد مىفرمود: آرى (به چشم)، و اگر نمىخواست انجام دهد سكوت مىكرد، و هرگز در باره چيزى «نه» نمىگفت.
(4) 39) انس گويد: هر گاه خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مىرسيديم حلقهوار دور هم مىنشستيم.
(5) 40) جابر گويد: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيرون مىشد يارانش پيشاپيش آن حضرت راه مىرفتند و پشت سر او را براى فرشتگان مىگذاشتند.
(6) 41) جابر بن عبد اللَّه انصارى در حديثى كه برخى از آداب جنگ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را بر شمرده گويد: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم حركت مىكرد، و اگر شخص ناتوانى از رفتن باز مانده بود او را به نرمى و آرامى رديف خود سوار مىكرد؛ و براى شركتكنندگان دعا مىنمود.
(7) 42) روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از كالاى دنيا به آنچه در نظر ديگران نيكو و فريبنده بود نگاه نمىكرد.
(8) 43) و نيز روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چون از چيزى ناراحت و غمگين مىشد به نماز و عبادت خدا پناه مىبرد.
(9) 44) و نيز روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با خوى خوش خود با مردم معاشرت مىكرد ولى دلش از آنان جدا بود؛ ظاهرش با خلق خدا و باطنش با حق تعالى بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:47
(1) 45) و نيز روايت است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله تنهايى و خلوت با خدا را دوست داشت.
(2) 46) امّ سلمه گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در اواخر عمر همواره در حال برخاستن و نشستن و رفتن و آمدن مىگفت:
«سبحان اللَّه و بحمده، استغفر اللَّه و اتوب اليه»
. چون علت آن را پرسيديم، فرمود: از سوى خداوند دستور دارم؛ سپس سوره إذا جاء نصر اللّه را مىخواند [كه در آن دستور به تسبيح گفتن و استغفار كردن به آن حضرت داده شده است].
(3) 47) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت چيز دستور فرموده است: مرا سفارش كرده كه در تمام كارهاى پنهان و آشكارم اخلاص ورزم، و از كسى كه بر من ستم نمايد درگذرم، و به هر كه مرا محروم سازد بخشش كنم، و با هر كه با من قطع رابطه كرد رابطه برقرار سازم، و سكوتم براى تفكر، و نگاهم براى پند و عبرت باشد.
(4) 48) در روايت آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كفش خود را پينه مىزد، و لباسش را وصله مىكرد، و خود در خانه را باز مىكرد، و شير گوسفندان را مىدوشيد، و شتر را مىبست سپس شير آن را مىدوشيد، و چون خادمش از آسياب كردن خسته مىشد به او كمك مىكرد و خود آسياب مىنمود.
آب وضوى شبش را خود تهيه مىكرد؛ هيچ كس در شرم و حيا بر او پيشى نداشت؛ هنگام نشستن تكيه نمىكرد در كارها به اهل خانه كمك مىنمود و با دست خود گوشت خرد مىكرد.
چون بر سر سفره غذا حاضر مىشد مانند بندگان مىنشست؛ بعد از غذا انگشتان خود را مىليسيد، و هرگز در اثر پرخورى باد گلو نزد.
دعوت هر كسى را- آزاد باشد يا بنده- مىپذيرفت اگر چه براى خوردن دست و پاچه گوسفندى بود. هديه را قبول مىكرد گرچه جرعهاى شير بود و از غذاى هديه مىخورد ولى از غذاى صدقه نمىخورد. به چهره كسى خيره نمىشد. براى
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:48
خدا خشم مىگرفت اما براى خويش خشم نمىگرفت.
گاهى از گرسنگى سنگ بر شكم مىبست. هر طعامى كه حاضر مىشد ميل مىكرد، و هر غذايى كه مىيافت رد نمىكرد.
(1) دو لباس روى هم نمىپوشيد، گاه يك نوع برد راه راه يمانى به تن مىكرد، گاه عبايى پشمينه روى دوش مىافكند، و گاه لباسهاى كلفت از پنبه و كتان مىپوشيد، و بيشترين لباسهاى حضرتش سفيد بود. زير عمامه شبكلاه به سر مىگذاشت. پيراهن را از سمت راست آن مىپوشيد. يك لباس مخصوص روز جمعه داشت. هر گاه پيراهن نو مىپوشيد پيراهن كهنه خود را به فقيرى مىداد. عبايى داشت كه هر جا مىرفت آن را برايش دو تا مىكردند و بر روى آن مىنشست.
انگشترى نقره در انگشت كوچك دست راست مىكرد.
هندوانه و خربزه را دوست مىداشت، و از بوهاى ناخوش بدش مىآمد.
هنگام وضو گرفتن مسواك مىكرد. موقع سوار شدن، غلام خود و يا كس ديگرى را رديف خود سوار مىكرد، هر حيوانى كه برايش ميسّر بود سوار مىشد: اسب، استر، الاغ. بر الاغ بىپالان كه تنها لگامى بر آن بود نيز سوار مىشد.
گاهى پياده نيز و پابرهنه و بدون پوشيدن عبا و عمامه و عرقچين راه مىرفت.
تشييع جنازه مىكرد، و در دورترين نقاط شهر از بيماران عيادت مىفرمود.
با فقرا مىنشست، و با تهيدستان همغذا مىشد و با دست خود براى آنان لقمه مىگرفت. به اهل فضيلت احترام مىگذاشت، و با نيكويى كردن به اشخاص آبرومند با آنان انس مىگرفت. با خويشاوندان خود صله رحم مىكرد بدون آنكه آنان را بر ديگران مقدم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.
بر كسى ستم و درشتى نمىكرد. پوزش عذرخواهان را مىپذيرفت. بيش از همه كس لبخند بر لب داشت مگر زمانى كه قرآن بر او نازل مىشد و يا مردم را موعظه مىكرد. و خندهاش بدون قهقهه بود.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:49
(1) در خوراك و پوشاك از غلامان و كنيزان خود برترى نمىجست. هرگز به كسى فحش و ناسزا نگفت، و هيچ گاه زن يا خادمى را لعن و نفرين نكرد، و هيچ گاه كسى را در حضور آن حضرت سرزنش نكردند جز آنكه مىفرمود: رهايش كنيد و به او كار نداشته باشيد.
كسى نزد او نمىآمد- آزاد باشد يا غلام يا كنيز- جز آنكه در پى حاجت او بر مىخاست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمىزد. در مقابل بدى ديگران بدى نمىكرد، بلكه بدى آنان را ناديده مىگرفت و از آنان در مىگذشت. به هر كس مىرسيد آغاز به سلام مىكرد.
هر كس براى كارى نزد او مىآمد با وى همكارى مىكرد تا آنكه خود آن شخص منصرف گردد. هرگز نشد كسى دست آن حضرت را بگيرد و ايشان پيش از وى دستش را از دست او بيرون كشد. و چون به مرد مسلمانى مىرسيد نخست با او دست مىداد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر نمىخاست و نمىنشست جز به ياد خدا. و هنگامى كه در نماز بود كسى نزد او نمىنشست جز آنكه نمازش را كوتاه مىكرد و به وى رو نموده مىفرمود: آيا حاجتى دارى؟
در نشستن اكثرا كف پاها را بر زمين مىگذاشت و زانوها را در بغل مىگرفت.
هنگام ورود به مجلس در نزديكترين جايى كه خالى بود مىنشست، و بيشتر اوقات رو به قبله مىنشست.
هر كس را كه بر او وارد مىشد احترام مىكرد و بسا لباس خود را زير او مىگسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجيح داده، بر تشكچهاش مىنشاند. در حال خشنودى و خشم جز به حق سخن نمىگفت.
آن حضرت خيار را گاه با خرما و گاه با نمك ميل مىكرد. در ميان ميوههاى تازه هندوانه و خربزه و انگور را بيش از همه دوست مىداشت. بيشتر خوراك
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:50
آن حضرت آب و خرما بود. شير را با خرما ميل مىكرد و آن را دو غذاى پاكيزه مىناميد. گوشت را بيش از غذاهاى ديگر دوست داشت، و تريد را با گوشت تناول مىكرد. كدو را دوست داشت. از گوشت شكار مىخورد ولى خود شكار نمىكرد.
نان و روغن ميل مىكرد. از گوشت گوسفند، ماهيچه و سردست را دوست داشت، و از پختنىها «كدو حلوايى»، از خورشها «سركه»، از خرما «عجوه» (كه نوعى خرماى پرگوشت است)، و از سبزىها «كاسنى و ريحان كوهى و كلم» را دوست داشت.
(1) 49) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در دعاى خود مىگفت: خدايا، مرا مسكين و تهيدست زنده بدار، و مسكين و تهيدست بميران، و در زمره مسكينان و تهيدستان محشور فرما ...
(2) 50) عبد اللَّه بن ابى اوفى گويد: هر گاه كسى زكاتى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىآورد، آن حضرت قوم و قبيله او را دعا مىكرد و مىگفت: خداوندا، بر آل فلان درود فرست.
(3) 51) در روايت آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فال نيك را دوست داشت و از فال بد بدش مىآمد (يعنى دوست نداشت كسى فال بد بزند).
(4) 52) على عليه السّلام فرمود: هر گاه كسى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سخن دروغى مىگفت، آن حضرت لبخند مىزد و مىفرمود: او يك حرفى مىزند!
(5) 53) روايت است كه هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سخنى مىگفت يا چيزى از او مىپرسيدند سه مرتبه تكرار مىكرد تا هم حرف طرف كاملا روشن شود و هم ديگران فرمايش او را درست بفهمند.
(6) 54) روايت است كه چون ياران رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خدمت ايشان مىرسيدند [به جاى سلام] مىگفتند: «صبح به خير و شب به خير» و اين سلام و تحيّت مردم زمان جاهليت بود، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را به
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:51
چيزى تحيّت گويند كه خداوند تو را با آن تحيّت نگفته است «1».» آنگاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به آنان فرمود: خداوند بهتر از اين را كه تحيّت بهشتيان است به ما ارزانى داشته و آن
«السلام عليكم»
است.
(1) 55) هر گاه يكى از مسلمانان به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله سلام مىكرد و مىگفت: «سلام عليك» در پاسخ مىفرمود:
«و عليك السلام و رحمة اللَّه»
، و چون مىگفت: «السلام عليك و رحمة اللَّه» پيامبر مىفرمود:
«و عليك السلام و رحمة اللَّه و بركاته»
، و آن حضرت بدين گونه در پاسخ سلام سلامكنندگان مىافزود.
(2) 56) على عليه السّلام فرمود: هر گاه تولد دخترى را به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مژده مىدادند مىفرمود: شاخه گلى است و روزيش بر خداست.
(3) 57) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من مأمورم كه زكات را از ثروتمندانتان بگيرم و به نيازمندانتان برسانم.
(4) 58) امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله زكات روستاييان را ميان روستاييان، و زكات شهريان را ميان شهريان تقسيم مىكرد ...
(5) 59) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: من تربيتشده خدا هستم، و على تربيتشده من است؛ پروردگارم مرا به بخشش و نيكى كردن دستور داده، و از بخل و جفا كردن نهى فرموده است.
(6) 60) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه از ما چيزى بخواهد، اگر آن را داشته باشيم از وى دريغ نمىكنيم.
(7) 61) على عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه چيزى را فراموش مىكرد پيشانى خود را در ميان كف دستش مىگذاشت و مىگفت: «بار الها، سپاس و ستايش ويژه توست، اى به يادآورنده هر چيز و انجام دهنده آن، آنچه را فراموشم شده به يادم آر».
______________________________
(1) مجادله/ 8.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:52
(1) 62) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى تبارك و تعالى شش خصلت را براى من خوش نداشت و من نيز آنها را براى جانشينان پس از خود از فرزندانم و پيروانشان خوش نمىدارم: بازى كردن در نماز [با اعضاى بدن يا لباس]، بدزبانى در حال روزه، منّت نهادن پس از صدقه دادن، با جنابت به مسجد رفتن، سركشى در خانههاى مردم، و خنديدن در گورستان.
(2) 63) امام صادق عليه السّلام فرمود: چهار چيز از اخلاق پيامبران است: نيكى، بخشش، صبر بر پيشامد ناگوار، و اقدام به اداى حق مؤمن.
(3) 64) على عليه السّلام فرمود: بسيارى از اوقات، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگين انگشتريش را در كف دست قرار مىداد و به آن مىنگريست.
(4) 65) امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چيدن خرما و درو كردن زراعت را در شب كراهت داشت [زيرا نمىخواست فقرا و تهيدستان بىبهره بمانند].
(5) 66) روايت است كه پيامبر گرامى صلّى اللَّه عليه و آله هنگامى كه ميوهها مىرسيد دستور مىداد در ديوار باغ شكافى ايجاد كنند [تا ديگران نيز بتوانند از ميوههاى آن استفاده كنند].
(6) 67) على عليه السّلام فرمود: كسانى خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مىرسيدند و گرد او جمع مىشدند كه چيزى نداشتند؛ انصار [كه اهل مدينه بودند] گفتند: خوب است از هر نخلستانى يك خوشه از خرما به اينان اختصاص دهيم. و اين سنّت جارى شد و تا امروز ادامه يافته است.
(7) 68) نقل است كه جبرئيل عليه السّلام گفت: در روى زمين خانوادهاى نماند جز اينكه آنها را زير و رو و بررسى نمودم و كسى را بخشندهتر از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نسبت به مال دنيا نيافتم.
(8) 69) على عليه السّلام فرمود: هر گاه سائلى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىآمد [و درخواستى مىكرد] آن حضرت مىفرمود: مانعى نيست، مانعى نيست ...
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:53
(1) 70) جابر گويد: هرگز نشد كه چيزى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله درخواست شود و آن حضرت «نه» بگويد. ابن عتيبه گويد: اگر چيزى حاضر نداشت وعده آن را مىداد.
(2) 71) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه مىخواست لشكرى به سويى بفرستد اول روز اعزام مىكرد.
(3) 72) امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چون لشكرى را روانه مىساخت براى آنها دعا مىكرد.
(4) 73) حضرت رضا عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لشكرى را به، سويى مىفرستاد و فرماندهى بر آنان پيشوايى مىكرد، آن حضرت يك نفر از معتمدين خود را با وى مىفرستاد تا اخبار او را گزارش دهد.
(5) 74) امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرماندهى را با لشكرى گسيل مىداشت، نخست او را به رعايت تقواى الهى در باره خود و عموم يارانش سفارش مىكرد، سپس مىفرمود: به نام خدا و در راه خدا پيكار كن، با منكران خدا بجنگيد، مكر نكنيد، خيانت نكنيد، كشتگان را مثله نكنيد (گوش و بينى و انگشتان آنان را نبريد) كودكان و كسانى را كه در سر كوهى به عبادت مشغولند (راهبان را) نكشيد، درختان خرما را آتش نزنيد و در آب غرق نسازيد، هيچ درخت ميوهدارى را نبريد و زراعتى را آتش نزنيد، زيرا شما نمىدانيد، شايد به آن نيازمند شويد. و از چهارپايان حلال گوشت غير آن را كه ناچار از خوردن آنيد پى نكنيد، و چون با دشمن مسلمانان روبرو شديد آنان را به يكى از سه چيز (مسلمان شدن، جزيه دادن، ترك جنگ) فراخوانيد، پس اگر در مورد هر يك از آنها پاسخ مثبت دادند از آنان بپذيريد و دست از سر آنان برداريد.
(6) 75) على عليه السّلام فرمود: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با دشمن روبرو مىشد پيادگان و سوارگان و شتر سواران را آماده مىكرد، آنگاه مىگفت: خداوندا، تو پناه و ياور و حافظ من از خطرهايى؛ خداوندا، به يارى تو حمله مىكنم و مىجنگم.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:54
(1) 76) قتاده گويد: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در ميدان جنگ حضور مىيافت مىگفت: خداوندا، به حق حكم فرما!
(2) 77) در يكى از نامههاى على عليه السّلام به معاويه آمده است: هر گاه تنور جنگ گرم مىشد و مردم از ترس عقبنشينى مىكردند، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اهل بيت خود را پيشاپيش لشكر قرار مىداد و يارانش را به وسيله خويشان خود از سوز شمشيرها و نيزهها نگاه مىداشت ...
(3) 78) حضرت رضا عليه السّلام در هنگام بيعت با مردم بر ولايتعهدى خويش فرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با مردم اين چنين بيعت مىكرد؛ آنگاه خود آن حضرت از مردم بيعت گرفت در حالى كه دست مباركش بالاى دست آنان قرار داشت.
(4) 79) على عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با زنان دست نمىداد و هر گاه مىخواست از آنان بيعت بگيرد ظرف آبى را مىآوردند، آن حضرت دست خود را در آب فرو مىبرد سپس بيرون مىآورد، آنگاه مىفرمود: شما هم دستهايتان را در آب فرو بريد، كه من با شما بيعت كردم.
(5) 80) از جمله امورى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در بيعت با زنان شرط مىفرمود اين بود كه جز با مردان محرم با مردان ديگر سخن نگويند.
(6) 81) ابن عبّاس گويد: هر گاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به مردى مىنگريست و از او خوشش مىآمد، مىپرسيد: آيا او شغلى دارد؟ اگر مىگفتند: نه، مىفرمود: از چشمم افتاد! مىگفتند: يا رسول اللَّه، چرا از چشمتان افتاد؟ مىفرمود: زيرا وقتى مؤمن بيكار بود دين خود را سرمايه زندگانيش قرار مىدهد.
(7) 82) امام صادق عليه السّلام فرمود: قرض و عاريه و پذيرايى مهمان از سنن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله است.
(8) 83) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در هنگام قرض اگر درهمهاى فاسد مىگرفت، در هنگام پرداخت درهمهاى صحيح و سالم مىداد.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:55
(1) 84) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند به من وحى كرد كه چهار كس را دوست بدارم: على، ابا ذر، سلمان و مقداد را ...
(2) 85) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: خداوند تو را امر مىكند كه على را دوست بدارى، و ديگران را نيز به دوستى و ولايت او امر نمايى.
(3) 86) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت خصلت دستور فرموده:
دوست داشتن مساكين و تهيدستان و نزديك شدن به آنان، و اينكه فراوان ذكر
«لا حول و لا قوّة الّا باللَّه»
بگويم، و با خويشان خود صله رحم كنم اگر چه آنان با من قطع رابطه كرده باشند، و [در امور مادى] به كسانى كه پايينتر از من قرار دارند بنگرم و به بالاتر از خود نگاه نكنم، و در راه خدا سرزنش سرزنشكننده مرا دلسرد نكند، و حق را بگويم اگر چه تلخ باشد، و از كسى چيزى درخواست نكنم.
(4) 87) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر توانستى كه در تمام روز و شب خود حقد و كينهاى از كسى به دل نداشته باشى چنين كن، زيرا اين از سنّت من است، و هر كه سنّت مرا زنده كند مرا زنده كرده، و هر كه مرا زنده كند در بهشت با من خواهد بود.
برگزفته از کتاب :آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ،ص:56